۱۳۹۷/۶/۵

فواید زوال از سری خواص خوراکیها

دیدنِ ساختمان‌های متروک، محله‌های از رونق‌افتاده وکاسبی‌هایی که دارند آخرین نفسهایشان را می‌کشند و از آن بیشتر، دیدن ادم‌های مشهوری که کم‌کم طرفدارهایشان را از دست می‌دهند و برای ما «گم می‌شوند» (در حالیکه واقعا گم نمی‌شوند و به دلیل درد ناشی از مواجهه با واقعیتِ تلخ از رونق‌افتادگی، حضور بیشتری در زندگی خودشان دارند، به همه چیز حساس می‌شوند، هر حرکتی، زنگ تلفنی، نگاه مشکوک یا غیر مشکوکی برایشان مهم می‌شود نکند نشانه‌ای باشد برای آغاز اوج‌‌گیری دوباره‌شان و یا حتی تاییدی بر بی‌انصافانه بودن جهان که فرد فراموش شده دائم مثل یک ورد در ذهنش تکرار می‌کند)، همیشه برایم جالب است.
یک یا دوسال پیش، یک علیرضا نامی بود که در برنامه‌ی بفرمایید شام منوتو خیلی مؤدب و جنتلمن جلوه کرد و در مقابل شرکت‌کننده‌ی دیگری که بی‌ادب و لمپن و متوهم بود، به محبوبیت زیادی رسید. همه دنبال صفحه‌اش می‌گشتند (طبعا در اینستاگرام) و او هم صفحه‌ی شخصی‌اش را که از قبل داشت سروسامان داد و چند ویدئو هم گذاشت و شروع کرد به صحبت کردن برای مردم عزیز. امروز دیگر کسی از آن جستجوگران پرشور یادش نیست او چه کسی بود و بنظر حتی اگر در خیابان او را ببینند نشناسندش. بگذریم، حرف این است که می‌توان این اوج و فرود را در سه مرحله تقسیم‌بندی کرد:

مرحله‌ی پیش‌آگاهی
مرحله‌ی آگاهی کاذب
مرحله‌ی خودآگاهی

در مرحله اول فرد نمی‌داند کیست، بعد خودش را از طریق جمع کشف می‌کند. این آغاز راه سلبریتی شدن است. اما هنوز سلبریتی شکل نگرفته، سلبریتی زمانی شکل می‌گیرد که فرد از طریق جمع می‌فهمد کیست. زیبا است، جنتلمن است، باهوش است، متعهد است، با شرف است، پدرسوخته‌ی جذاب است و الخ و بعد همان را دائما و در شکلهای مختلف عرضه می‌کند. سلبریتی موتیفی را که از طریق جمع دریافت کرده در واریاسیونهای متنوع سیاست، اجتماع، ورزش و حتی امور تربیتی و پلیسی و معمایی و تغذیه و هنر تکرار می‌کند. این شکلی از آگاهی است اما چنانکه از فکر کردن به خود روند می‌توان پی برد کاذب است و توضیح بیشترش این متن را کسل‌کننده‌تر از این که هست می‌کند.

بنابراین  زوال چون جایی است که آن آگاهی کاذب رنگ می‌بازد و همچنین جایی است که در آن فرد دیگر درخودفرورفته نیست، مرحله‌ی خودآگاهی است: جایی که فرد واقعا می‌‌فهمد کیست و خب بقول معروف،  زیاد مرحله‌ی باصفایی نیست.
در فرازی نزدیک به این بحث، کامو در افسانه سیزیف نوشته است:

 "Commencer à penser, c'est commencer d'être miné"

ولی به نظرم عکسش‌اش صادق‌تر (یا دست‌کم صادق) است. زوال و دریافتنِ آن نه نتیجه‌ی اندیشیدن که مقدمه‌ی آن است.( یا می‌تواند باشد).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر