اگر هر شمایل دیگری را قبول داشته باشی، کل قسمتی که بولد نوشتی غیرقابل قبوله. شمایل قرار نیست ایدئولوژی تبیین کنه، باید جرقه ایجاد کنه و تحریک کنه که اون عکس اینکارو می کنه.من که تا حالا دقت نکرده بودم که اون عکس نماد جنبش دانشجویی شده. بیشتر شاید نماد مظلومیت و حق کشی باشه. بعلاوه کسی "انتخاب" نکرده اونو. کارکرد بالقوه ی اون عکس، حتی قبل از اینکه بدونیم این احمد باطبیه تبدیلش کرده به اون نماد و شاید اگه صحنه ای از یک فیلم بود هم همین فانکشن رو پیدا می کرد. مثل همون تصویر ساختگی که از افلاطون هست. با اینحال اگه قرار به انتخاب بود من باز هم تصویر کسی رو انتخاب می کردم که سالهاست سایه ی بدار آویخته شدن بالای سرش بوده و حالا با موکب دیگه ای بطرف مرگ میره. نه تصویر جوان مظلومی که بجای کار در یک شرکت مهندسی مجبور شده تو دفترخونه کار کنه. هر جوری حساب کنیم زندان و گورستان کمتر از دفترخونه "بازاری" هستنولی من احتمالا می دونم منشا نوشته ت کجاس. این پروپاگاندایی که روی این ماجرا ایجاد شده و این کلاه هایی که از این نمد ساخته شده و اون "انقلابیگری بازاری" که زیر این علم سینه میزنه و همگی با هم باعث شدن که به سوی مرگ رفتن یک بیگناه لوث بشه و استحاله کنه به فیگور دخترپسند یک زیباروو خب، اولین باری که این تصویر رو دیدم واقعا یک فیگور بود. ولی احمقهایی که تحملش نکردن ، اون رو بطرف شمایل شدن هل دادن. و حالا بعد از همه ماجراهای این سالها دیگه نمی شه انکارش کردشاید هم بشه یه عکس دسته جمعی از خوشگلا و زشتا با هم انداخت تا خدای نکرده حق کسی در این شمایل سازی ضایع نشه."حقیقت" جنبش دانشجویی اون چیزیه که تو میگی. درسته مطمئنا. ولی شمایلش، نه.
والله جونز جان من بولد ننوشتم ..نمی دونم چرا یک بخش نوشته درشت تر شده(مشکل فنی است احتمالا)اما خب من شمایل جایگزین پیشنهاد نمی دهم.نه می خواهم و نه اصولا ساختن شمایل(به مفهومی که در این پست بکارش بردم)کاری است که یک فرد بتواند انجام بدهد .ولی همانطور که گفتی معتقدم آنچه در قسمت آخر نوشتم به حقیقت(دست کم آن حقیقتی که من دیده ام) نزدیک تر است.سئوال :."چه چیز یک عکس را به شمایل تبدیل می کند؟"جواب من این است : "متافیزیک"... همان متافیزیکی که باعث می شود برای یک ساعت مچی هشت هزار دلار پول پرداخت کنی مثلا ...بنابراین حدس زدم آنچه باطبی را به شمایل تبدیل کرد و نه اکبر محمدی را که مظلومانه در زندان به قتل رسید همان حکم معکوس شده ی حقیقت و زیبایی است.پس عکسی که خوشگل ها و زشت ها را در بر داشته باشد به شمایل تبدیل نمی شود.مگر با متافیزیک خاص خودش.....-------------پ.ن :امیدوارم از نوشته ی من اینطور برداشت نشود که باطبی فقط یک پسر زیبا است که وارد سیاست شده(آنچنان که مثلا گلزار وارد سینما شد!)...ادر حال حاضر نمی دانم چطور توضیح بدهم...ولی خوب منظورم در نوشته ای که ارسال کردم این نبود. همین الان از سوتفاهمی که ممکن است ایجاد کند نگران شدم،مگر می شود نسبت به جوان بی گناهی که دارد بهترین سالهای عمرش را در زندان سپری می کند اینهمه بی انصاف بود.------------سارا جان داریوش عزیز ما هم هست:)
سلام. مکابیز جان احمد تصادفا خوش قیافه بوده. فکر می کنی اگر نبود این عکس مشهور نمی شد؟ شاید. من هم درست همین نظر را راجع به انشاهای رمانتیکی که به اسم نامه می نویسند و امضا می کنند و براش می فرستند دارم: شکوه بازاری.
paaraagraafe aakharet kheyli aali bood. ya'ni in shekl az tahlil kardaneto kheyli paaye am. va in eshaareye be ma'koos kardane ye gozaare va naa khod aagaah sahih farz kardane gozaareye aks.
سلام. اصولا هرجایی که عکس اشخاص را بالا می برند، مشکلی وجود دارد. این که این عمل از جماعت دانشجویان سرمیزند ابعاد این مشکل را نشان می دهد. فکری که در این جور مواقع کار نکند، به درد نمی خورد و من خوشحالم که فکر شما در این جور مواقع قابلیت تمیز را از دست نمی دهد و فشار افکار عمومی آن را کج نمی کند.ببینید سمیعی نژاد در وبلاگ خود چه می نویسد:«هر انسان را از بودن سهمي است و سهم هر انسان اشاره اي است، تو كه چون نمادي بر تارك فعل آزادي مي درخشي سهمي بزرگ از اشاره مان هستي».
نماد جنبش دانشجویی؟ در نظر کی؟ حقیقت الزاماً نزد همگان نیست. احتمالاً نزد کسی پیدا شود که می جویدش. به نظرم می رسد، ولی، که شما این "حقیقت" را به خوبی می دانسته اید و فقط خواسته اید نکته ی انحرافی اش را مطرح کنید. راست اش این که برای حقیقت یابی و حقیقت گویی اندکی تخیل هم لازم است.
واااای که این انشا نویسی ها (که یک نمونه اش را مانی داده) آدم را مجبور می کند برود دوباره یک امضای دیگر پای پیش نویس قسم نامه ی مکابیز بندازد. برای محکم کاری.
"به رنج باطبی و ایستادگی اش احترام می گذارم. او را بخاطر همین ایستادگی ستایش می کنم.اما شمایلی را که از او ساخته اند دوست ندارم."مکابیز جان. ممنون. تحلیلهای شما کمک زیادی به شناخت درست واقعیت میکند.
بی نام جان من حقیقتا دلم می خواهد با دور زدن فیلتر ینگ مشت محکمی بر دهان فیلترکنندگان وبلاگم بزنم...منتهی یک مشکل کوچک این وسط وجود دارد،وبلاگ من اصلا فیلتر نیست:)
آره .. عامل زیبایی یه عامل پنهان تو خیلی از ذهنیت های ماست که خودمون هم خبر نداریم گاهی ..
پاسخ دادنحذفراستي در مورد جوابي كه تو كامنتها در مورد راكعي و دوستان بهت دادم نظرت چيه؟
پاسخ دادنحذفاگر هر شمایل دیگری را قبول داشته باشی، کل قسمتی که بولد نوشتی غیرقابل قبوله. شمایل قرار نیست ایدئولوژی تبیین کنه، باید جرقه ایجاد کنه و تحریک کنه که اون عکس اینکارو می کنه.من که تا حالا دقت نکرده بودم که اون عکس نماد جنبش دانشجویی شده. بیشتر شاید نماد مظلومیت و حق کشی باشه. بعلاوه کسی "انتخاب" نکرده اونو. کارکرد بالقوه ی اون عکس، حتی قبل از اینکه بدونیم این احمد باطبیه تبدیلش کرده به اون نماد و شاید اگه صحنه ای از یک فیلم بود هم همین فانکشن رو پیدا می کرد. مثل همون تصویر ساختگی که از افلاطون هست. با اینحال اگه قرار به انتخاب بود من باز هم تصویر کسی رو انتخاب می کردم که سالهاست سایه ی بدار آویخته شدن بالای سرش بوده و حالا با موکب دیگه ای بطرف مرگ میره. نه تصویر جوان مظلومی که بجای کار در یک شرکت مهندسی مجبور شده تو دفترخونه کار کنه. هر جوری حساب کنیم زندان و گورستان کمتر از دفترخونه "بازاری" هستنولی من احتمالا می دونم منشا نوشته ت کجاس. این پروپاگاندایی که روی این ماجرا ایجاد شده و این کلاه هایی که از این نمد ساخته شده و اون "انقلابیگری بازاری" که زیر این علم سینه میزنه و همگی با هم باعث شدن که به سوی مرگ رفتن یک بیگناه لوث بشه و استحاله کنه به فیگور دخترپسند یک زیباروو خب، اولین باری که این تصویر رو دیدم واقعا یک فیگور بود. ولی احمقهایی که تحملش نکردن ، اون رو بطرف شمایل شدن هل دادن. و حالا بعد از همه ماجراهای این سالها دیگه نمی شه انکارش کردشاید هم بشه یه عکس دسته جمعی از خوشگلا و زشتا با هم انداخت تا خدای نکرده حق کسی در این شمایل سازی ضایع نشه."حقیقت" جنبش دانشجویی اون چیزیه که تو میگی. درسته مطمئنا. ولی شمایلش، نه.
پاسخ دادنحذفاین نوشته شما واقعا عالی است. نوشته کنار صفحه هم همینطور. فقط نام داریوش عزیز ما را چرا گذاشتید این وسط؟ :)
پاسخ دادنحذفوالله جونز جان من بولد ننوشتم ..نمی دونم چرا یک بخش نوشته درشت تر شده(مشکل فنی است احتمالا)اما خب من شمایل جایگزین پیشنهاد نمی دهم.نه می خواهم و نه اصولا ساختن شمایل(به مفهومی که در این پست بکارش بردم)کاری است که یک فرد بتواند انجام بدهد .ولی همانطور که گفتی معتقدم آنچه در قسمت آخر نوشتم به حقیقت(دست کم آن حقیقتی که من دیده ام) نزدیک تر است.سئوال :."چه چیز یک عکس را به شمایل تبدیل می کند؟"جواب من این است : "متافیزیک"... همان متافیزیکی که باعث می شود برای یک ساعت مچی هشت هزار دلار پول پرداخت کنی مثلا ...بنابراین حدس زدم آنچه باطبی را به شمایل تبدیل کرد و نه اکبر محمدی را که مظلومانه در زندان به قتل رسید همان حکم معکوس شده ی حقیقت و زیبایی است.پس عکسی که خوشگل ها و زشت ها را در بر داشته باشد به شمایل تبدیل نمی شود.مگر با متافیزیک خاص خودش.....-------------پ.ن :امیدوارم از نوشته ی من اینطور برداشت نشود که باطبی فقط یک پسر زیبا است که وارد سیاست شده(آنچنان که مثلا گلزار وارد سینما شد!)...ادر حال حاضر نمی دانم چطور توضیح بدهم...ولی خوب منظورم در نوشته ای که ارسال کردم این نبود. همین الان از سوتفاهمی که ممکن است ایجاد کند نگران شدم،مگر می شود نسبت به جوان بی گناهی که دارد بهترین سالهای عمرش را در زندان سپری می کند اینهمه بی انصاف بود.------------سارا جان داریوش عزیز ما هم هست:)
پاسخ دادنحذفسلام. مکابیز جان احمد تصادفا خوش قیافه بوده. فکر می کنی اگر نبود این عکس مشهور نمی شد؟ شاید. من هم درست همین نظر را راجع به انشاهای رمانتیکی که به اسم نامه می نویسند و امضا می کنند و براش می فرستند دارم: شکوه بازاری.
پاسخ دادنحذفpaaraagraafe aakharet kheyli aali bood. ya'ni in shekl az tahlil kardaneto kheyli paaye am. va in eshaareye be ma'koos kardane ye gozaare va naa khod aagaah sahih farz kardane gozaareye aks.
پاسخ دادنحذفسلام. اصولا هرجایی که عکس اشخاص را بالا می برند، مشکلی وجود دارد. این که این عمل از جماعت دانشجویان سرمیزند ابعاد این مشکل را نشان می دهد. فکری که در این جور مواقع کار نکند، به درد نمی خورد و من خوشحالم که فکر شما در این جور مواقع قابلیت تمیز را از دست نمی دهد و فشار افکار عمومی آن را کج نمی کند.ببینید سمیعی نژاد در وبلاگ خود چه می نویسد:«هر انسان را از بودن سهمي است و سهم هر انسان اشاره اي است، تو كه چون نمادي بر تارك فعل آزادي مي درخشي سهمي بزرگ از اشاره مان هستي».
پاسخ دادنحذفمنم بلاگ زدم
پاسخ دادنحذفبه رویا: من فکر نمی کنم اگر آن عکس آنقدر زیبا نبود اصلا این بنده خدا در زندان می بود
پاسخ دادنحذفنماد جنبش دانشجویی؟ در نظر کی؟ حقیقت الزاماً نزد همگان نیست. احتمالاً نزد کسی پیدا شود که می جویدش. به نظرم می رسد، ولی، که شما این "حقیقت" را به خوبی می دانسته اید و فقط خواسته اید نکته ی انحرافی اش را مطرح کنید. راست اش این که برای حقیقت یابی و حقیقت گویی اندکی تخیل هم لازم است.
پاسخ دادنحذفمکابیز چرا .zeno.blogfa را به .zeno1.blogfa. تغییر نمیدی فیلتر دور بزنی انقدرم زحمت به امت ندی !
پاسخ دادنحذفواااای که این انشا نویسی ها (که یک نمونه اش را مانی داده) آدم را مجبور می کند برود دوباره یک امضای دیگر پای پیش نویس قسم نامه ی مکابیز بندازد. برای محکم کاری.
پاسخ دادنحذفاصولاً هر چیزی که خیلی مورد پسند عموم قرار می گیره ( حالا یا به دلیل زیبایی یا چیز دیگه) در ورطه ی ابتذال فرو می افته ..
پاسخ دادنحذف"به رنج باطبی و ایستادگی اش احترام می گذارم. او را بخاطر همین ایستادگی ستایش می کنم.اما شمایلی را که از او ساخته اند دوست ندارم."مکابیز جان. ممنون. تحلیلهای شما کمک زیادی به شناخت درست واقعیت میکند.
پاسخ دادنحذفبی نام جان من حقیقتا دلم می خواهد با دور زدن فیلتر ینگ مشت محکمی بر دهان فیلترکنندگان وبلاگم بزنم...منتهی یک مشکل کوچک این وسط وجود دارد،وبلاگ من اصلا فیلتر نیست:)
پاسخ دادنحذفتو از کجا میدونی که باطبی ایستادگی کرده؟ اصلا" ایستادگی یعنی چی؟
پاسخ دادنحذفروزی دو باری که وبلاگتو می خونم شد روزی چهاربار!
پاسخ دادنحذف