مانی(چهار دیواری) تقریبا شبی ( یا روزی) یک ترجمه در باره ی مسئله ی لبنان روی وبلاگش می گذارد .....
مانی(چهار دیواری) تقریبا شبی ( یا روزی) یک ترجمه در باره ی مسئله ی لبنان روی وبلاگش می گذارد .ترجمه هایی که فقط تایپ کردنشان کلی وقت می گیرد . به همین مناسبت با خودم مصاحبه ای ترتیب دادم تا از دلیل کارش سر در بیاورم .
مکابیز : کار مانی چه معنایی دارد ؟
مکابیز :معنایش پیگیری و جدیت در کاری است که گمان می کنی درست است .ضمن اینکه کیفیت کارش بدون تعارف حفظ شده . من نمی دانم چه انگیزه ای او را وا می دارد کار خسته کننده ی ترجمه را انجام بدهد . اما هر انگیزه ای هست باید خیلی مومنانه و محترم باشد .هرچند ابدا کار بی نتیجه ای هم نیست . منابع فارسی مستقل در این زمینه کم است .بخش اعظم اپوزوسیون* جمهوری اسلامی از انجایی که نمی داند چرا با جمهوری اسلامی مخالف است (شاید فکر می کند مشکل ریش و پشم آخوندها و کروات نزدن دیپلماتها است)اصولا نگاهی به جنایت های خارج از مرز پر گوهر ندارد . خود جمهوری اسلامی و رسانه ها و مدافعانش هم آنقدر آبرومند و موجه و خوش سابقه هستند که تا بگویند ماست سفید است ادم به بینایی خودش شک می کند . می ماند همین کارهایی که امثال مانی می کنند . کارهایی به معنای دقیق کلمه روشنفکرانه .
مکابیز :اگر مانی خیلی دغدغه ی روشنفکرانه دارد چرا به مسئله ی اکبر محمدی نپرداخته ؟
مکابیز : شاید مانی می داند که دیگرانی هستند که به این مسئله بپردازند . رولان بارت در در"اسطوره ، امروز" در جواب این پرسش که "آیا اسطوره نزد چپ وجود دارد" اسطوره های واقع در جبهه ی چپ ر ا فقیر می خواند .در واقع آنها را فاقد قدرت افسانه پردازی می داند .آنها آنقدر فاقد عمق اند که خیلی زود خودشان خودشان را رسوا می کنند . او مشخصا مثال استالین را می زند. به گمان من این فقر اسطوره پردازی نه فقط در جبهه ی موسوم به چپ که در هر دیکتاتوری عریانی وجود دارد .ایرج هم در بحث های گذشته مان با عطف به ایده ی بارت مثال خامنه ای و بوش را می زد .و اصولا او بود که من را متوجه چنین موضوعی کرد . اگرچه من شک دارم اسطوره ی خامنه ای ( بخاطر ادغام شدن اسطوره های مذهبی – باستانی و هنوز رایج بودن نظریه های افلاطونیک - فارابیک مربوط به جکومت انداموار - سر مقدس ،دستها قوی و پاها مطیع - در این سرزمین)به ضعیفی اسطوره ی صدام حسین( مثلا) باشد اما واقعیت این است که جنایتی مثل کشتن اکبر محمدی در زندان آنقدر ابلهانه و رسوا است که کافی است با تمام توان و با ساده ترین ادبیات ممکن نفی اش کنی . کافی است نفرت و انزجارت را از این وحشیگری به صورتت و زبانت و حتی اگر شد و شهامتش را داشتی، "مشت هایت" بیاوری تا حسابت را از جلادان جدا کرده باشی.به همین دلیل است که من جمله ی گنجی "خامنه ای باید برود" را جمله ای کافی و درخشان می دانم . اما مسئله ای مثل مسئله ی لبنان و اسرائیل نیاز به کار مداوم و جدی دارد . باید هر کس به قدر وسعش نوری بر صحنه بتاباند تا اصولا مشخص شود آن چه چیز است که پشت خونسردی وحشتناک سرکوب دولت مدرن اسرائیل وجود دارد.و چیست که باعث می شود بدوی ترین اشکال جنایت زیر شیک ترین ادعاها مدفون شوند .
مکابیز : آیا توقصد نداری با این کار نانی به مانی قرض بدهی ؟
مکابیز : نان قرض دادن اصولا کار بدی نیست . فقط باید دید به چه کسی و با چه انگیزه ای قرض می دهی . اگر من نانی داشته باشم بدم نمی اید به کسی که به کارش اعتقاد دارم قرض بدهم . در این کار هیچ چیز زشتی وجود ندارد . البته گمان نمی کنم نان من به درد او بخورد.
پانوشت : یک نمونه ی خوب اینجا معرفی شده !
سلام دوست خوبمن بلاگمو بروز کردمعنوان مطلب جدیدم: ( مصاحبه : محسن چاووشی و حضور وی در سینما )بیا بخونش جالبه دوست داشتی نظرم بدهخدانگهدار
پاسخحذفبرای این که یک تعریف ساده از کسی بکنید اول کلی خودتان را دست می اندازید تا مبادا یک وقت کارتان به "کار نیک" یا بدتر تعبیر شود؟!
پاسخحذفدوست عزیز مرسی که سر زدی ولی همانطور که در چند پست قبلی ام گفته بودم، معتقدم که: از نظر من یک ایرانی نمیتواند هم لائیک باشد و هم مسلمان مذهبی ( به عنوان کسی که مذهب را بر همه امور واجب میداند) ، چرا که از نظر من اسلام بر خلاف ادیان دیگر، دین و آئینی است سیاسی، و محمد تنها پیغمبری بوده که در ضمن ادعای پیامبری سیاستمدار هم بوده و حکومت کرده و حتی در امر حکومت جانشینانی هم داشته است ( موردی که در ادیان دیگر با آن روبرو نیستیم). برای همین هم در سرتاسر قرآن و احادیث و دیگر دستورهای دینی آشکار و به وضوح رهنمودها و اوامری در اجرای امور دنیوی درج شده است و این آن چیزی است که خیلیها به آن توجه ندارند. اسلام مسیحیت نیست که به مانند کانت میتوانی در عین اینکه به آن معتقد هستی برای امور دنیوی خردگرا هم باشی. به همین دلیل از نظر من کسانی مانند گنجی و یا اشکوری و کدیورمصلحان و رفرمیستهای دینی هستند و نه یک روشنفکر سکولار و لائیک. چرا که آنها میخواهند برای اینکه بتوان اسلام را به روز ( آپ دیت) گرداند تا بشود آنرا باز در امور دنیوی دخیل کرد، دقیقاً اموری را که به سیاسی و مدعی والی بودن در اسلام علنی و غیر قابل کتمان هست را کمرنگ و یا در جاهای حذف کنند و به آن هم عنوان "اسلام دموکرات" و یا تعبیر "دموکرات از اسلام" میدهند. البته که در این راه خط قرمزهایی هم خواهند داشت که از آنها نمیخواهند (نمیتوانند) عبور کنند، اگرچه خردشان به ایشان بگوید که آنها باید این و یا آنرا به زیر سؤال ببرند.در صورتی که یک انسان لائیک مسئلهاش "آپ دیت"، رفرمیزه و یا اصلاح شدن دین و مذهب نیست. چیزی که یک روشنفکر لائیک را به خود مشغول میدارد جواب چراهایی است که در زنده گی اجتماعی و فرهنگی، سیاسی .... روزمره با آن روبرو شده است و برای توانائی در راه رسیدن به راه حل هم برای خود خط قرمزی قائل نیست.
پاسخحذفبه ؟ : اوا :) کجا من خودم را دست انداخته ام ؟-----------------------به موناهیتا :ببین موناهیتا خانم . درست است که اسلام تاریخی دینی است که حکومت تشکیل داده . اما حرفت مثل آخوندهای هپروتی است که گمان می کنند ذات اسلام یک جایی واقعا کادوپیچ شده وجود دارد و کافی است آن را از لای زرورق در آوری .این خواب و خیالی است که فقط آخوندهای کذایی و اسلام ستیزهای تخیلی گرفتارش هستند .ضمن اینکه همه ی دینها سیاسی هستند . دین و سیاست هر دو ادعاهای بزرگ درباره ی زندگی بشر دارند و طبیعتا یک جا با هم تداخل می کنند ....بگذریم .اینها خودشان بعنوان مسلمان می گویند ما دین دولتی و دولت دینی نمی خواهیم شما در مقام خانم ناظم ذات گرا می گویید " خیر . اسلام موافق نیست "...اینها خودشان می گویند قوانین و سلوک عمومی را به عرف واگذار کنید شما خط کش به دست آن بالا ایستاده اید که "نخیر ...دین شما به شما اجازه نمی دهد " ...اصلا من می خواهم بدانم دین آنها به شما چه ربطی دارد ؟ مگر شما مفتش اعظم اید که می خواهید از اعتقادات آنها پراتیک شان را حدس بزنید ؟بابا حاجی خانم . خودشان می گویند دولت دینی نمی خواهیم. نکته ی دیگر اینکه اتفاقا برای اینکه کانت باشی و مسیحی ارتدوکس دردسرهایت بیشتر است ( حالا کانت که انچنان هم مسیحی نیست اما طبیعتا شما خبر ندارید . مثال دکارت مثال بهتری بود)چون مسیحیت برای صرفا مشکل حقوقی با عرفی شدن نداشت . مشکل کیهان شناختی هم داشت . سنت مسیحی برای جغرافیای کیهانی هم نسخه پچیده بود و کانت با نیوتونیزه کردن . کپلریزه کردن جهان در واقع مستقیما پیش فرضهای مسیحیت را به جنگ فرا می خواند . اما آنهم دخلی به ما ندارد . به خود کانت مربوط است و اعتقاداتش . وقتی او مدل کپلری نیوتننی کپرنیکی را در تبیین جهان بپذیرد و همچنین مدعی باشد مسیحی است ما مگر مفتش اعظم باشیم که سعی کنیم با بیان تناقض میان اعتقادات و تئوری هایش او را به یک سمت هول بدهیم . این یک مسئله ی ایمانی است میان شخص خود او و خدایش .در کل سعی کنید وسوسه های عوامانه ی مذهب ستیزی را در خودتان کنترل کنید و یادتان بیاید یکی از بزرگترین بنیانگذاران سکولاریسم ( جان لاک ) کتابش را در تبیین "کلیسای بر حق " نوشته است .
پاسخحذفاينجا رو خوندين هيچوقت آيا؟ naarenj8.persianblog.com
پاسخحذفاطلاعاتم در مورد مناسبات ایران ناچیز است. درمورد اکبر محمدی، تا وقتی از مرگ وی در زندان مطلع نشده بودم، نمی دانستم کیست. یعنی هنوز هم نمی دانم، فقط می دانم که مانند خیلی های دیگر در زندان های ج.ا. جان خود را از دست داده است (کشته شده است؟) همین امروز هم کسان دیگری در زندان ها هستند که عکس های آن ها را اینجا و آنجا در وبلاگها می بینم و آن ها را هم نمی شناسم. استثنا در این میان مانا نیستانی است که سرنوشت اش برای من بسیار تکان دهنده است. زیرا تصور فردی تنها دربرابر اتحادی مزورانه متشکل از عوامل جمهوری اسلامی، "روشنفکران" و گله های انسانی پوچ و بی شعور، تکاندهنده است. با اینکه نبایستی همه به همه چیز بپردازند، خیلی دلم می خواهد در این باره چیزی بنویسم، اما ...از اینکه نوشته ها مورد توجه شما قرار گرفته است و به انتشار وسیع تر آن کمک می کنید، و همین طور از اعتماد شما ممنون و خوشحالم.
پاسخحذفمکابیز گرامی سلام. مسئله پیچیده نیست. این جنایت و ظلم ناعادلانه از نیم قرن پیش به طور مستمر در منطقه وجود داشته است که این روزها فقط شاهد یکی از نقاط اوج آن هستیم. از این گذشته، این غائله به «ما» مربوط است. اخبار ها و میزگردها را در رسانه های آلمانی زبان دنبال می کنم. در طی این سال ها هرگز با این چهره غرب که این روزها آشکار شده است، آشنا نشده بودم. پروپاگاندای دایمی مسمومی که به راه افتاده است در وسعت و شدت بی سابقه است. کارشناسان و ناظران زیادی در غرب بر این عقیده اند که هدف اصلی ایران است. حداقل اینکه نیروهای قدرتمندی خواهان گسترش این آتش افروزی تا به ایران هستند. نمی دانم چطور این به اصطلاح "روشنفکران" ایرانی که ادعای روشنگری سیاسی دارند، در بستر سیلی که درحال بردن دنیا است، خوابشان برده است و پس از اندکی «وزوز معترضانه» دوباره به مشغولیت های پوچ و بی فایده خود بازگشته اند. هیچگاه مثل امروز آرزو نکرده ام که افکار و پیشبینی من اشتباه باشد، اما تمام نشانه ها حاکی از این است که آتش این جنگ ایران را خواهد گرفت. خود من بین این دو واقعیت به معنی واقعی کلمه هاج وواج شده ام و شب هایم پر از کابوس گشته است.انتخاب من بین این دو شق است: ماندن در رختخواب و بی خوابی، یا نشستن پشت میز و ترجمه. و این دومی بسیار راحتتر است. تایپ زحمتی ندارد، و کیفیت ترجمه ها هم متوسط است. به طور موازی ترجمه می کنم و در انتخاب کلمات دقت زیادی به خرج نمی دهم و اولین کلمه ای که معنا را می رساند برمی دارم. این روزها کار دیگری از من ساخته نیست. پرداختن به هنر و ادبیات به نظرم پوچ و بی معنی می آید.
پاسخحذفمانی گرامی، نگرانی ِ شما چندان هم بیمورد نیست؛ ولی افسوس که دولتمداران کشور ِ ما نه تنها از درایت و شعور ِ کافی برای مهار بحرانهایی چنین خطرناک برخوردار نیستند - از مهمترین وظایف یک دولتمرد - بلکه بهگمان من برای رسیدن ِ جنگ بهخاک ِ ایران لحظهشماری نیز میکنند. حکومتی که دیگر هیچگونه مشروعیتی در میان ِ مردمش ندارد، یگانه ریسمان ِ نجات خود را در بحرانسازی می بیند که ج.ا نیز در این کار تا کنون کاملاً موفق عمل کرده است.در داوریتان پیرامون هنر و ادبیات با شما همسو نیستم! هنر اگر بهدرستی درک و دریافت شود، میتواند در هر زمانی و بهمراتب بیشتر از کوششهای دیگر، در اندیشه تأثیر بگذارد. شما که آلمانی میدانید، تنها کافیست که نگاهی بهشعرهای برشت بیاندارید، و سپس داوری کنید.
پاسخحذفماني بسيار ممنون از ترجمههايت.فقط يك كلمه بگم: اگه تو هم به سياق همان "روشنفكران" فحشي حواله مردم نميكردي اتفاق بدي ميافتاد؟ نوشتي: "اتحادی مزورانه متشکل از عوامل جمهوری اسلامی، "روشنفکران" و گله های انسانی پوچ و بی شعور" مطمئني كه گلههاي انساني پوچ و بيشعور بر عليه مانا با جمهوري اسلامي متحد بودند و هستند؟ دليل و مدرك خاصي داري؟
پاسخحذفآزاده خانم . قبلا ندیده بودم ولی حالا هم که دیدم متوجه نکته اش نشدم .چیز خاصی در آن وبلاگ مدنظرتان بود یا صرفا می خواستید وبلاگی معرفی کنید ؟---------------فرشاد خان من در این موضع هم با مانی هم نظرم .مسئله بدو بیراه گویی به مردم نیست . مسئله محکوم کردن صریح و بی تعارف حرکت های ابلهانه ی توده ای است . در دو پست زیر نظرم را در این باره نوشته ام :http://www.zeno.blogfa.com/post-42.aspxhttp://www.zeno.blogfa.com/post-43.aspxاتفاقا روشنفکران وطنی بنابر ملاحظه کاری ذاتی شان در برابر افسانه ی "حق همیشه با مشتری- مردم " است عکس العمل درست و حسابی ای نشان ندادند. در ماجرای مانا نیستانی شورشیان اذربایجان و جمهوری اسلامی هم نظر بودند . روشنفکران ترک زبان هم بجای محکوم کردن این بی عقلی ها از موضع همدلی و همراهی وارد قضیه شدند . براهنی هم نوشت چون مانا زیبایی یک "مه" وسط دو "نه" را نمی فهمد بهتر است مجازات شود!همه با هم برای نفله کردن یک آدم بی پشت و پناه ائتلاف کردند !
پاسخحذفآفرین
پاسخحذفسلام.نیمای عزیزرفع سؤتفاهم. این جمله که: «پرداختن به هنر و ادبیات به نظرم پوچ و بی معنی می آید»، فقط بازتاب با اوضاع روحی من در این روزهاست، و فقط شامل حال من می شود والا مطلقا بی معناست.
پاسخحذفآقای مکابیز، منظورتان از اینان کیستند؟ اینان (نو اندیشان دینی)خیلی حرفها میزنند. خمینی هم که هنوز به عنوان "امام راحل" از وی یاد میکنند و سیتات میآورند خیلی حرفها زد ولی من که باید از دوتا چشم و فکر و ذهن و یادگرفته های تاریخی و علوم اجتماعی و تجربه های زندگی در غرب و.... استفاده کنم و بگوبیم که چرا این گفته ها برایم ارزش ندارد (به عنوان یک نظر) و چگونه میبینم و چه را میپسندم و چه را نمیپسندم.دوست عزیز اصلاً به این فکر کرده ای چرا کسی دست به راه انداختن یگ وبلاگ میکند؟ من برای این وبلاگم را راه اندازی کردم که بدینوسیله افکار، ایده ها، نظرها، دیده ها و تجربه های خودم را برای برخورد اتنقادی و درمیان گذارشتن آنها با دیگران راهی ارتباطی داشته باشم. شاید که از این طریق و با ایجاد بحثهای حول و حوش آن هم من به درستی و نادرستی ایده ها و دریافته همای پی ببرم هم شاید کمکی باشد برای دیگران که نظرات خود را بسازند. هرچند مخالف نظر من. ولی این برخورد شما و لحن گفتارتان با من میگوید که فقط کسانی مانند شما باید به خودشان اجازه ابراز نظر داشته باشند و بقیه هم باید هم نظر شما باشند والا..........
پاسخحذفضمناً همانطور که من قبلاً گفتم، معتقدم در ایران و با توجه به خصوصیات خاص مذهب اسلام نمیتوان مذهبی بود و در عین حال هم سکولار و یا لائیک بود. مثالهایی که شما زده اید همه مسیحی و از مذهب مسیحیت و آنهم در دوران روشنگری برخاسته اند و درارای خصوصیات فوق العاده متفاوتی از (نواندیشان دینی) ما بوده اند و اینحا است که من باید به شما بگوییم " در کل سعی کنید وسوسه های عوامانه ی لائیک ستیزی را در خودتان کنترل کنید و مذهب را به درون کلیساها و مساجد بفرستید بگذارید خردورزی و اجماع عمومی محلی برای بازی داشته باشند. در آخر اینرا هم مطالعه کنید که مفید است:http://akhbar.gooya.com/politics/archives/051857.php
پاسخحذفداداش من فاكت بيار، ميگي مردم و نظام همنظر بودند ثابت كن. من هر چي به عكسها و گزارشات نگاه ميكنم (عكس نهادهاي دولتي رو ديديد؟) هيچ همنظري نميبينم.
پاسخحذففرشاد جان چه فاکتی بیاورم ؟کسانی که به خیابانها ریخته بودند و هی تظاهرات راه می انداختند که مجازات کنید و ببیندید و بگیرید از مردم عادی بودند دیگر . عکسهایش هست . گزارش هایش هست .شما منکرید ؟ یا شاید شما هم مثل گزارشگران ورزشی آنها را مردم نما می خوانید . بعد هم ما آدمها را اطراف خودمان می دیدیم . وبلاگ ها را می خواندیم . اینطور نیست که همه چیز ساخته و پرداخته ی نهادهای دولتی باشد .مگر اینکه مثل اپوزوسیون آن طرف آب مدعی باشیم آن وسطها سهمیه ی کنکور می دادند یا ملت به به زور آورده بودند عکس بگیرند..
پاسخحذفگفتم عكس نهادهاي دولتي را ديديد منظورم ويرانهاي بود كه مردم از مركز صدا و سيما و بسيج و ... ساخته بودند. اينكه ميگوييد هي تظاهرات راه ميانداختند كه مجازات كنيد و ببنديد و ... تحريف كامل قضاياست. ماجرا خيلي زود از طنز روزنامه ايران بدل شد به درگيري مردم و حكومت. سركوب و قتلعامها هم به همين خاطر بود. حرف شما مثل آن است كه كسي بگويد تمام ماجراي انقلاب 68 فرانسه به خاطر خواست دانشجويان پسر براي رفتن به خوابگاههاي دختران و دختربازي بود. از شما كمي دقت بيشتري انتظار ميره نه اينكه با كوچكترين مسئلهاي مضمون كهنه و مبتذل "مردم نميفهمند" را كوك كنيد. نميدانم چرا آدمهاي عميقي مثل شما و لئون در برخورد با توده مردم همانقدر بلاهت به خرج مي دهند كه امثال ...
پاسخحذففرشاد جان من در طول آن مدت مدام دنبال یک مثال نقض بودم . یکی که مثلا در فلان تظاهرات شعارهای مردم علاوه بر نفی تبعیض و نفی ظلم به قومیت ها و ...الخ خواست آزادی مانا نیستانی بیچاره باشد .مگر نه اینکه حکومت اعتراضها را بهانه ی زندانی کردن آن دو کرد؟بعد هم نوشتم که .... کل ماجرا بر ستم مشخص و واضح به دو انسان بنا شده بود . اگر معترضین در این ماجرا به جنبش افتادند و نه مثلا از اینهمه تقلید مسخره آمیز لهجه ی آذری در تلویزیون صرفا به این دلیل بود که حکومت موافق شورشها بود .چون خاستگاه ماجرا روزنامه نگاران بودند و حرکت توده ای و نامفهوم آذربایجان دست شان را برای کنترل بیشتر باز می گذاشت .در آن موقع مدام تکرار می شد موضوع فراتر از کاریکاتور است اما هیچکس هم نگفت اگر چنین است چرا هیچ کس فریاد نمی زند "آن بنده های خدا را آزاد کنند . ما مشکلمان با خود شما است ؟" در عوض روی پلاکاردشان نوشته بودند " ما خواستار برخورد شدید با متخلفین هستیم " یا "ما خواستار برخورد با این اقدام فاشیستی ناز یستی هستیم " و ...الخاتفاقا من معتقدم شما دچار اسطوره ی خطاناپذیری توده هستید و به همین دلیل نمی خواهید ببینید که در این ماجرا به طرز شرم اوری آن ائتلافی که مانی بهش اشاره کرد شکل گرفت .با اینحال برای روشن تر شدن موضوع از خودتان می پرسم : شما معتقدید توده ی مردم هیچ گاه خطا نمی کنند یا بحث مصداقی با من دارید ؟ اگر دومی است من حاضرم حرف شما را بپذیرم . اما زیر بار اولی نمی روم و ابدا هم معتقد نیستم موضع بلاهت آمیزی است . مگر اینکه شما به من بگویید بر چه مبنایی توده هرگز مرتکب خطا نمی شود ؟--------پ.ن : من مثلا هیچوقت نمی گویم "مردم نمی فهمند " یا گزاره هایی از این دست . ابدا هم نمی گویم "مردم خیلی فهیم تر از ما هستند و " گزاره هایی از آن دست . اما می توان گفت فلان حرکت توده ای (علی رغم برخوردار بودن از برچسب مقدس توده ای بودن :)) ضد اخلاقی و محکوم است . این را می توان گفت فرشاد جان . در این موضوع شک نکن. به توده قداست نده برادر من .
پاسخحذفكجاي نوشته هاي من بوده كه توده اشتباه نميكند و مقدس است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخحذفخوب من اینطور برداشت کردم . اگر اشتباه کرده ام که خوب حرفی نیست.قبول . می ماند یک بحث مصداقی درباره ی این مورد خاص که به نظر من برای اصل موضوع چندان سرنوشت ساز نیست .
پاسخحذفمكابيزجان! اينهمه بحث كرديم تازه رسيديم به اينجا كه همه، عامي و پادشاه، روشنفكر و توده جايزالخطايند و در جامعه سياه و سفيد نداريم. قبول داري وقتي بحث "توده مردم" ميشود بحثها خيلي كلي و در واقع بيمحتوا و مبتذل ميشود؟در مورد آذربايجان من خودم اطلاعات زيادي ندارم و بالشخصه نگران رشد گرايشات نژادپرستانه هستم هرچند نميدانم كه تا چه حد نفوذ دارند. اما حرف من يك چيز ديگري بود، مردم آذربايجان با جمهوري اسلامي طي بيش از يك هفته شديدترين درگيريها را داشتند كه به كشته شدن تعداد زيادي هم منجر شد بعد "روشنفكري مترقي" نهنهمنغريب بازي درميآورد كه همه عليه من و دوستانم متحدند. كدام اتحاد برادر من؟ دو طرف به خون هم تشنهاند. به نظرم پس از بيش از يك دهه شورشها و اعتراضات خونين تقريبا تمام شهرها و قسمتهاي ايران عليه نظام كسي كه از نفرت شديد توده مردم از حكومت خبر نداشته باشد، حسابي پرت است. دقت كن كه من صحبت از اين نميكنم كه آيا اين اعتراضات ماهيت مترقي دارد يا نه و در چه صورتي ميتواند مثبت باشد، فقط ميگويم نفرت. نگاه كن كه اين نظام حتي اينقدر امنيت ندارد كه بتواند مسابقه فوتبالي را در پاركي پخش مستقيم كند آن وقت از اتحاد صحبت ميشود. من فكر نكنم در هيچ كشوري نظامي اينقدر منفور و از لحاظ امنيتي ضعيف باشد.يك بحث خوب ديگري كه در اينجا هيچ كس به طرح جدي آن علاقهاي ندارد اين است كه كدام بخشهاي جامعه ميتوانند جامعه را به جلو پيش ببرند. من دوست داشتم كه در اينباره صحبت كنيم اما متاسفانه بحثهاي اجتماعي خيلي از سطح مردم نميفهمند و شعور ندارند و ... جلوتر نميرود.
پاسخحذف