رضا کیانیان و رسول صدرعاملی و بهروز افخمی و یکی که اسمش یادم
نیست، نشسته بودند جلوی دوربین داشتند مشکلات سینمای ایران را حل و فصل میکردند.
کیانیان بالاخره بعد از مقداری کشمکش بهقول معروف رشتهی سخن را به دست گرفت.
معتقد بود مشکل اساسی و بنیادی و بنیانیِ سینمایِ ایران پژوهش است. پژوهش آقا هر
چی ما میخوریم از کمبود پژوهش است.
صدرعاملی طبق معمول، از چیزی که خدا هم نمیداند چی، ذوقزده شده بود و منتظر
بود کیانیان نفس بگیرد (یا به هر نحوی مثلا سرفه کند که جای خالیِ کوچکی باز شود) تا رشتهی سخن را از او
بقاپد و درتایید فرمایشات کیانیان چیزهایی بگوید. مشکل اما این بود که کیانیان
تازه گرم شده بود و هیچ چشماندازی از نفسگیری درافق دیده نمیشد. افخمی هم حتما
اگر کمی شناخت داشته باشید میدانید منتظر بود یک واژه یا جملهی هوشمندانه و
ویرانگر به ذهنش برسد و بساط را جمع کند و به همه حالی کند چیزی حالیشان نیست. اما بهنظر میرسید سرچشمهی هوشمندیِ
افخمی هم به نحوی بند آمده است. (متوجه هستم دارم استعارههای الکی درست میکنم لیکن
لازم است. گوش کنید جالب میشود).
کیانیان داغِ داغ شده بود و اسبِ سخن را میتازاند.
یک مقداری از آن حالتهایی که توی سینهی آدم قلقلکی شده و فکر میکند حرفهایش هر
کدام نرسیده به گلو به الماسهای تراشخورده تبدیل میشود و به همین دلیل، قطع کردنِ این مسیراستخراجِ الماس، خسران است آقا. جفا است. در حق همه. حتی در حقِ خود شمایی که با من مخالفی. زمین و زمان در این شرایط کُند حرکت
میکنند و آدم حتی از جایش نیمخیز میشود و فکر میکند «چرا که نه؟ حالا که دارد
میجوشد و میآید بالا، نباید جلویش را گرفت».
بله. عرض میکردم. ما تا به پژوهش اهمیت ندهیم مدام درجا خواهیم زد. کیانیان میگفت. این درجا زدن را ما داریم به عینه میبینیم. صدر
عاملی یک حرکت ریزی کرد که همینجا وارد شود که کیانیان افزود: اصلا چه اشکالی دارد
یک نفر بیاید راجع به پرویزپرستویی تحقیق کند. ببیند علتِ موفقیت یا ماندگاریاش
چیست. اصلا چند تا تحقیق تا بهحال دربارهی حاتمیکیا انجام شده؟ مثلا الان همین
رسول جان (صدر عاملی) چند تا فیلم ساخته. چرا نباید یک پژوهشی انجام شود دربارهی
او. یا اصلا دربارهی خود من.
در اینجا کیومرث پوراحمد علائمی از رضایت در چهرهاش
نمایان کرد. (بله. آن شخصِ چهارم که در ابتدای نوشته اسمش یادم نمیآمد کیومرث
پور احمد بود که حتما شما هم با بعضی کارهایش آشنا هستید). مثلا همین کیومرث جان.
الان چند سال است که فیلم نساخته؟ کیومرث جان چند سال شد؟ ده سال؟ بفرما. رسول جان
شما چند سال؟ اوه. هفت سال شد. در اینجا دوباره صدرعاملی خیزی برای قاپیدنِ رشتهی
سخن برداشت که قاعدتا کیانیان دوباره جاخالی داد.
پژوهش ما کم داریم واقعا. (حرفهایش بعد از همان
جملهی اول یکی دو ساعت پیش تمام شده بود. بقیهاش چنانکه الان مستحضرشدهاید بیشتر
تاکیدِ بر همان جملهی اول بود). صدرعاملی دیگر طاقتاش تمام شد و انتحاری شیرجه زد روی
رشتهی سخن، یا مرگ یا بدست آوردنِ سرِ رشته: «خیلی عالی گفتی رضا جان. کاش واقعا یک جایی درست بشود با بودجه و
اینها روی ما پژوهش کند.»
:))
پاسخحذفای وای. ای وای. چه روایتی کردی تو! دمت گرم.
پاسخحذف