«زمانی بود که مقداری بته تهیه می کردیم...
« زمانی بود که مقداری بته تهیه می کردیم و جمع می کردیم توی حیاط و فک و فامیل جمع می شدند و ستار و هایده و حمیرا و برای دل مسن تر ها بنان و مرا ببوس گل نراقی می گذاشتیم توی پخش صوت و بته ها را آتش میزدیم و از روی آتش می پریدیم و هرهر می خندیدیم و یواشکی ران دختر عمه را نیشگون می گرفتیم و باز هرهر می خندیدیم و آخر شب آجیل مشکل گشا به هم تعارف می کردیم و لبی به شراب چند ساله آقاجان میزدیم و شیرینی زبون و باقلوایی می خوردیم و هرهر می خندیدیم و تخته نرد بازی می کردیم و هی ...این روزها اما انگار شهر وارد جنگ شده و هی بمب است که این طرف و آن طرف می ترکد»
با این حرفها آشنا هستید ؟ .چهارشنبه سوری هم مثل خیلی چیزهای دیگر،مثل اسلام،مثل موسیقی پاپ،مثل آیین های عزاداری،مثل مهریه و شیر بها و جهازبرون چیزی است که اصلش خوب بوده و خراب اش کرده اند.
زندگی ما پر شده از این "اسلام به ذات خود ندارد عیبی"ها که می توان جای اسلام اش هر چیز دیگری گذاشت:
نوروز به ذات خود ندارد عیبی
جهیزیه به ذات خود ندارد عیبی
مهریه به ذات خود ندارد عیبی
چهار شنبه سوری به ذات خود ندارد عیبی
چرا اینطور شده ؟چرا تمام پدیده های اطراف ما چیزهایی هستند که ذات خوب و پاک و کارا و مقدس و ال و بل دارند و همه از آنها بد استفاده می کنند؟
بهرحال از نظر من چهار شنبه سوری و مهریه و اسلام و جهاز برون و همه ی این چیزهای ذاتا خوب و پاک و دوست داشتنی همین هستند که حالا می بینیم.چهار شنبه سوری هم آیینی است که در آن موجوداتی دوست دارند نارنجک دستی کنار گوش همسایه شان منفجر کنند.این آروزی باز گرداندن آن به ذات خود و نادیده گرفتن پدیده ی حاضر هم یک توهم است. نظیر همان توهمی که طالبان در افغانستان(مثلا) درباره ی اسلام داشتند.
سلام«مگو چرا روزهای قدیم از این زمان بهتر بود زیرا که در این خصوص از روی حکمت سؤال نمی کنی». کتاب جامعه باب هفتم ١٠
پاسخحذفبسم الله رحمان رحیم. یک بار هم ما کامنت دونی را افتتاح کنیم. عرضم به حضور شما که، مهریه اتفاقاً خیلی هم عالیه به شرط این که عندالاستطاعه (به فتح ع) نباشه. در ضمن ترقه ترکوندن زیر پای زن همسایه تنها کیفیه که ما تو این شهر کسالت بار داریم. شما مخالفی؟(از این که ریش سفید شدین و وسط رو گرفتین، و ما رو با مانی آشتی دادین هم ممنون. شیرینی تون محفوظه! )
پاسخحذفمانی :سلام.رویا :دوم شدید :)...اما من خودم یکی از همین موجودات بودم(تا چند سال پیش البته)...این رورزها دل و جراتش را ندارم و نمی دانم چطور زمانی بیخیال از همه ی این تصاویر صورت سوخته در تلویزیون داخل مستراح منزل(گلاب به روی جمع) اکلیل و سرنگ(سرنج؟)را قاطی می کردم تا یک چیز صدادار تولید کنم...در هر صورت این روزها با هر سرو صدایی بطور اصولی مخالفم و هر چه سعی می کنم با این موجودات سروصدا کن، همدلی کنم نمی توانم.از علائم پیری است بدون شک!
پاسخحذفآخ گفتی مکابیز .منی که 2 ماه تو شیراز دوره ی تخصصی پیاده گذرونده بودم و چند روزی هم تو تپه های اکبر آباد زیر آتش مانور و صدای کر کننده ی اس پی جی - توپ 106 و انواع و اقسام خمپاره اندازها بودم , وقتی برگشتم اینجا و با این صداهای کر کننده رو به رو شدم , گفتم بابا صد رحمت به صدای کر کننده ی 106 .خلاصه این ژن جنگ طلبی گویا بدجور در این نسل انقلاب تزریق شده است !
پاسخحذفنه مکابیز. هرگز با ایشان همدلی مکن!! امسال دو بار فرزند یکساله ی من از صداهای مهیبی که خانه را می لرزاند گریه اش گرفت. فکر نمی کنم در رسوم فعلی ایرانی چیزی باشد مستهجن تر از این مراسم که دیگری را بترسانند و به ترس و عدم آسایش و آرامش او قهقهه بزنند.
پاسخحذفمکابیز جان گلاب به روتون تو مستراح واسه سر و صدا تولید کردن احتیاجی به اکلیل و سرنج نیست که ! ولی جات خالی امسال من برای اولین بار رفتم کلی تو خیابون ترقه و بمب ترکوندم خیلی هم کیف داشت. این از علائم مرحله ی دوم پیریه بی شک! چون پیش از این هیچ وقت تمایلی به این کار حس نکرده بودم!
پاسخحذفقصد نداری مفصل تر در مورد این بساطی که برای فیلم 300 راه افتاده بنویسی؟ بخصوص اینکه همین پست اخیرت در ناسیونالیست های عزیز هم کم مصداق ندارد.
پاسخحذفسلام مکابیز عزیزکلا سنتها را دوست دارم و از صداهایی که طی روز باعث میشود مراقب اطراف و جلوی پاهایم باشم خوشم می آید. اما چهارشنبه سوری- به قول شما اصلش خوب بوده و خرابش کرده اند- از روال خارج شده. واقعا نمیدانم تا چند سال آینده از چه ابزار و آلاتی برای ت
پاسخحذف