۱۳۸۵/۸/۱۸

تاملات حجت الاسلامی

یک حجت الاسلامی امروز در تلویزیون (با لهجه ی بسیار غلیظ و دوست داشتنی یزدی) می گفت ...


یک حجت الاسلامی امروز در تلویزیون (با لهجه ی بسیار غلیظ و دوست داشتنی یزدی) می گفت که پیامبران همه خوشگل و خش لحن بودند. آن روایت بسیار تکرار شده را هم نقل کرد که "از پیامبر اسلام پرسیدند تو خوشگل تری یا یوسف،گفت من نمکم بیشتره..." من فکر می کردم این راست است . پیامبران احتمالا همه خوشگل بوده اند.در خوشگل بودن نوعی عوام فریبی هست که به درد کار پیامبری می خورد. شاید اگر سقراط خوشگل بود یونان هم بدون پیامبر نمی ماند!


از این تاملات روی کاناپه ای که بگذریم می رسیم به مسئله ی مهمتری که چند ساعت بعدش حجت الاسلام دیگری در جمع مردم سمنان مطرح کرد . ایشان که گویا رهبر جمهوری اسلامی است فرمودند که "جمهوری اسلامی بافته های غربی را زیر و رو کرد . آنها فکر می کردند برای پیشرفت باید بیدین بود .اما  ما نشان دادیم که با دینداری پیشرفت سریعتر می شود." خوب ما در این عقیده چون و چرا نمی کنیم . اما آقا متوجه نبودند که بنیادی کردن این مفهوم"پیشرفت " به طرز بسیار غربی ای غربی است و اگر جمهوری اسلامی نشان داده که "پیشرفت" با حکومت دینی متناقض نیست عملا چیزی را زیر و رو نکرده .دینی که تبدیل به تاکتیکی شود تا پروژه ی محوری اومانیسم اگوست کنتی را پیش ببرد چطور می تواند مدعی زیر و رو کردن بافته ها یا یافته های غربی باشد؟


 از این تاملات ماقبل سیگاری هم بگذریم می رسیم به سخنان یک حجت الاسلام کرواتی به نام نوری زاده که در لندن ساکن است و با واشنگتن تماس گرفته بود تا درباره ی واقایع میهن عزیز حرف بزند .ایشان در جواب یک بیننده ی مشتاق فرمود که آقایان (یعنی حضرات آخوند حاکم در ایران) بلد نیستند چطوری سوار ماشین شوند ،آن وقت سوار بنزهای ضد گلوله می شوند.این حرفی بسیاری کلیدی بود .حرفی که به شکل حق به جانب تر بسیار از سوی اپوزوسیون خوشگل پسند مطرح می شود . اینکه اینها بد تیپ اند. پولشان را خرج عبای پشم شتر می کنند . هپلی اند .وقتی هم که می خواهند مدرن باشند و لباس مارک دار بپوشند( مثل قالی باف از قول ابراهیم نبوی)از صدمتری معلوم است که دهاتی هستند.خوب چرا نباید خوش سلیقه ها . کسانی که بلدند خیلی خوب  لباس بپوشند . آدمهایی که بلدند سوار بنز شوند و می دانند چه عطری با پوست شان و دمای فعلی هوا سازگار است و همان را استعمال می کنند سوار این بنزها شوند؟ در متافیزیک ابراهیم نبوی همیشه می خوانیم که "چرا خوشگل ها و خوش پوش ها نه و این کل کثیف های بوگندو بله ؟"می بینید ؟ حجت الاسلام لندن نشین و بلژیک نشین (همینطوری الکی حدس زدم نبوی در بلژیک زندگی می کند!)و حجت الاسلام یزدی با هم موافق اند. آقای جناب رهبر حکومت اسلامی با آقای جناب رییس جمهور یک کشور مدرن با هم موافق اند. خلاصه در تاملات ماقبل چرت زدن زیر پتویی به این نتیجه رسیدم که حق با کتاب دینی چندم دبستان ما است . همه ی ما در یک قایق نشسته ایم . 


 


یک لینک: 


  این لینک ربطی به این نوشته ندارد . فقط آنقدر زیبا بود که گفتم حیف است صبر کنم تا پست بعدی .لینک را از طریق وبلاگ یادداشتهای یک معترض دیدم.در کامنتگیرش هم نوشتم . این یکی از بهترین نوشته هایی بود که در یک سال اخیر خوانده ام.


محو محو

۱۴ نظر:

  1. یعنی چون نسل خوشگل ها ور افتاده دیگه پیغمبری نیومده؟

    پاسخحذف
  2. حالا شايد اين حرف من چندان مربوط هم نباشه به صحبتت ها. ولی يادمه يه بار واسه نبوی ميل زدم گفتم بابا چرا تو وقتی ميخوای گير بدی به اين محمود چی توز، به لباس و ريش و پشم و داهاتی که ازش اومده گير ميدی!؟ به کاراش بند کن! به حرکاتش! به مزخرفاتی که ميگه! فکر کنم يا نرسيد به دستش يا رسيد و به تخم چپش حساب کرد.

    پاسخحذف
  3. آره علی آقا ...میشه مسئله ی خاتمیت رو اینجوری هم تبیین کرد:)...ولی خوب جور دیگه ش اینه که در این روزگارخوشگل ها هنرپیشه یا دست کم مدل میشن که از همه لحاظ بهتره ...--------------بعید می دونم نرسیده باشه البرز جان :)ولای خوب برای کسی از این راه پول در میاره درگیر شددن با اینجور جزئیات به صرف نیست .

    پاسخحذف
  4. خودت فهمیدی چی گفتی؟!!!! برو بخواب...

    پاسخحذف
  5. شاید آنچه این مثال ها را در یک قایق قرار می دهد این است که همه دارند برای حریفی رجز می خوانند. هنگام رجزخوانی یا ضعفی برای طرف می تراشیم که طول موج اش با طول موج ادعاهای او یک طیف کامل فرق داشته باشد یا بازی خودش را بهتر از خود او می کنیم. نوشته ی جالبی بود، محو محو هم جالب بود، ولی نمی دانم چرا مثل یک داستان کوتاه گرد و کامل و بسته به نظرم نرسید. نظر خودتان درباره اش جالب خواهد بود.

    پاسخحذف
  6. این شعر ترت خوانده / آشفته شده سر هانیمی همه با بربط / باقی همه با قرها!! -اینم برای این که فکر نکنی که بعد تو ما یه وقت خدای نکرده اجازه می دیم که مشعلی که جخ برافروخته ای زمین بماند

    پاسخحذف
  7. محو محو رو خوندم الان. منو یاد یه داستان پوRنو انداخت که قدیما خونده بودم. داستان رو برات ایمیل می کنم.

    پاسخحذف
  8. مکابیز جان شرمنده فکر کنم من بی سواد ترین خواننده وبلاگ شما باشماین میشه معنی کنی((.دینی که تبدیل به تاکتیکی شود تا پروژه ی محوری اومانیسم اگوست کنتی را پیش ببرد چطور می تواند مدعی زیر و رو کردن بافته ها یا یافته های غربی باشد؟))مخصوصا این کلمه (( اومانیسم اگوست کنتی ))

    پاسخحذف
  9. خیلی خیلی ممنون !!!

    پاسخحذف
  10. Heaven :بعد از پابلیک کردن کامنتتان به توصیه تان عمل کردم:)-------------به مانوشکا :مرسی .به نظر من این بسته نبودن با محتوای داستان هماهنگ بود .مثل رنگی که کم کم در صفحه ی سفید محو می شود آرام آرم تمام شد .شاید اگر داستان فرم بسته تری داشت این تاثیر خوش آیند را ایجاد نمی کرد.----------------به مانی :سلام .از طرف آقای فربد که نویسنده ی داستان است می گویم مرسی:)راستی اگر با خانم شرف گفتگو دارید توصیه ما را بکنید و بفرمایید که این مکابیز بچه ی خوش اخلاقی است. ایشان به استناد آن یک کامنت مرا پرخاشگر می دانند:)----------------به بایا :مرسی بایا جان ...."نگذار رو زمین بمونه"...برای ایمیل داستان هم ممنون .---------------به بی نام :خوب اگوست کنت یک فیلسوف-جامعه شناسی بود که بقول کریم مجتهدی اگرچه اصولا آدم سطحی و الکی خوشی بود(بهشت و جهنم این حرف با خود جناب استاد)اما یکی از پایه گذران غرب(دنیای) مدرن شد .حضرتش یک مذهبی آورده بود که معتقد بود با این دوره تازه سازگار است . چون هر دوران مذهب خودش را می طلبد . اسم این مکتب را هم گذاشته بود انسانیت یا همان اومانیسم . ایده ی محوری مذهب انسانیت "پیشرفت"بشر است . این پیشرفت از ان ایده های محوری است که آنقدر عالمگیر و بدیهی شده که ادم فکر می کند از اول بوده . در صورتیکه مثلا ارسطو هیچ ایده ای برای پیشرفت یونان نداشته یا همین این سینای خودمان یا ملاصدارا یا آگوستین و فلان و بهمان متفکر . البته منظور از پیشرفت همین است که فرض کنیم گذشتگان از ما عقب تر بوده اند و ما باید این چوبک را "پیش"ببیریم و به آیندگان بسپاریم .اینکه تاریخ بشر یک تاریخی است مثل جاده ای رو به قله که هرچه پیش برویم بالاتر می رویم .حالا اینکه سیدعلی عزیز ما به نمایندگی از جمهوری اسلامی می گوید همان پیشرفت اگوست کنتی است و نه مثلا اعتدال و بهروزی آدمیان یا ابادانی و خرمی و اینگونه صحبتها !و اینکه او می گوید با دین بهتر می شود پیشرفت کرد یعنی دارد می گوید من آن ایده ی پشرفت را بدیهی فرض می کنم . حالا می گویم دین ابزار بهتری است .روش موثرتری است .در واقع اصلا چیزی را زیر و رو نمی کنم . فقط می گویم بجای چهارچهار دو از سه پنج دو استفاده کنید .--------------به فربد :خیلی خیلی خواهش می کنم !!!

    پاسخحذف
  11. پسر جان، اگر طرف ِ تو به سبک لس آنجلسی ها بحث می کند و اینقدر سزاوار ناسزا ست، چرا وارد بحث با او می شوی؟؟؟ برای وقت و عمرت ارزش قایل نیستی؟؟؟

    پاسخحذف
  12. خانم شرف من فرض شما را نمی پذیرم .یعنی من نگفته ام(چون نمی دانم)که شما به سبک لس آنجلسی ها بحث می کنید .من فقط گفتم چرا دارید به سبک اپوزوسیون لس آنجلسی(در این بحث خاص)بجای جواب دادن به موقعیت"حال"چوب برای گذشته بلند می کنید.اشاره ام به یک مورد خاص بود .موردش هم کاملا مشخص و واضح هنوز در کامنتگیرتان موجود است.من بر خلاف شما علم الغیب نمی دانم و نمی توانم از خواندن چند کامنت مثلا نتیجه بگیرم"شما نمونه ی تیپیک فرنگ رفته های کشورهای جهان سوم اید،جعفرخانهایی که گمان می کنند به صرف زندگی در یک کشور خارجی این موقعیت و حق را دارند که خودشان را بیرون از دایره ی جماعت هموطنشان قرار بدهند و درباره همه شان قضاوت کنند.کسانی که گمان می کنند با چندسالی پرسه زدن در دانشگاههای بیرون از مرز پرگوهر فرهنگ بشری را قورت داده اند و آنهایی که جا مانده اند مشتی متوهم نفهمند." ...خیر من این را نمی گویم و به کسی که بر اساس یک مورد جزئی چنین نتیجه ی بزرگی درباره ی "شما" بگیرد می گویم "خودت را کنترل کن"(می بینید !تحقیر کردن آدمها بر اساس موقعیت زندگی شان شان کار ساده ای است و خیلی راحت می توان مقابله به مثل کرد!یا چطور است مثلا شما را به یک اصطلاح چینی ارجاع بدهم :))من فقط می گویم رفتار خانم شرف در یک مورد خاص رفتار نادرستی بوده . درباره اش توضیح هم دادم . او را زن جان یا خانم جان هم صدا نمی کنم.نه اینکه هیچوقت و برای هیچکس این کار را نکنم . اما موضوع بحث آنقدر حیاتی نیست که بخواهم نوشته ام را به اینگونه تیغ ها مجهز کنم.

    پاسخحذف
  13. دیشب بطور اتفاقی حرفای رهبر معظم انقلاب گوش کردم.یکی از این صحبت های بسایر بسیار دلچسب آقا این بود:تهول یعنی اینکه استاد دانشگاه ما نیاد حرفای فلسفه بافاها یا فلسفه نماها یه 60 سال پیش غرب یاد بگیره بعد با غرور باید تو دانشگاه ما تدریس کنه حرافای اونا رو بزنه متهول شید آقاجان.یکی دیگه :من زمان جوانیم وقتی در مشهد بودم خانه های قدیمی بسیاری در آنجا بود بعضی ها می آمدند این خانه های قدیمی محکم و استوار خراب میکردند و خانه هایی از سیمان آهن می ساختند .خانه های با پنجره های بزرگ ماله غربه این کارو نکنید آقا جان.

    پاسخحذف