دیگر برای من شکی باقی نمانده که این {صنعت } نتورک مارکتینگ ...
وقتی زرتشت نیچه از کوه کذایی پایین می آید به قدیسی بر می خورد که مشغول نیاش است . جمله ای زرتشت درباره ی این قدیس خیلی معروف است اما بد نیست یکبار دیگر بر آن تاکید کنیم . او می گوید "چه بسا این قدیس پیر در جنگل اش هنوز چیزی از آن نشنیده باشد که خدا مرده است "
من هر بار که بنا بر جبر زندگی از میان خیل عزیزان هنرمندی که مشغول مالیدن رنگ روی کتان هستند رد می شوم به یاد این جمله ی زرتشت می افتم ( و ای بسا اگر حال و روزم مساعد باشد خودم را در جایگاه زرتشت می بینم وبه همین دلیل برای عقل خودم نگران می شوم )...اما در هر صورت و در هر حالی که باشم ایمانم را به اینکه خدای این قدیس ها ( بیشترک قدیسه ها) ی ِ اغلب جوان،مدتها است که مرده ، از دست نمی دهم . و نا گفته نماند که این احترام مرا به نیایش انها کم نمی کند .
نقاشی بعنوان یک هنر بسیار کهن ( که معلم های تاریخ هنر علاقه ی دیوانه کننده ای دارند ریشه اش را در غارها جستجو کنند ) مثل هر هنر دیگری دوران ابتدایی ...دوران اوج ( کلاسیک ) و دوره ی اوانگارد داشته است . اما ما به این تقسیم بندی ها کاری نداریم . آنچه در اینجا به آن می پردازیم دوران افول و پایان یافتن نقاشی بعنوان یک کلان روایت هنری است.واقعیت این است که نقاشی مثل بعضی از خواهران دیگرش روزگاری است که کارش ساخته شده و آنچه امروزه مرتکب اش می شوند جدا از جنبه های اقتصادی و شارلاتان بازی های مرسوم یک آیین است . یک آیین در ستایش خدای مرده . نقاشان امروز ( این راهبان نه چندان سالخورده ی جدی ) در آتلیه ها عبادت گاههایی ساخته اند برای تبدیل نقاشی به آیین ! *
در اینجا بخاطر اینکه ممکن است به فراخور موضوع دچار لفاظی شده باشم یک بار دیگر نظرم را بدون قرتی بازی می نویسم .
نقاشی بعنوان یک هنر مرده و بعنوان یک آیین ادامه می یابد . در واقع نقاشان مصممی که امروزه مشغول نقاشی کردن هستند - اگر قول زهردار ویکتور برگین که نقاشی کردن را از نظر زیست محیطی یک کار بی معنی می داند نپذیریم (یا حتی بپذیریم )- کاهنان معابدی هستند که برای ستایش خدای مرده برپا شده ...در نقاشی دیگر نمی توان هنرمندی بزرگ شد . یا قدیس می شوی یا شارلاتان ( و خدا می داند که بیشتر شارلاتان )
پانوشت
* دلایلم را برای مرگ نقاشی در این پست بازگو نکردم . بنابراین خواندن این نوشته نیاز به همدلی در قبول فرض اصلی اش دارد .
سلام نازنینپشت پا خوردم از هر کس که ميگفت يار منهچون که ديدم روز و شب در پي آزار منهاگــه دستي از محـبت حـلقه شد بـر گردنمديـدم ايـن دست محـبت حـلقه ي دار منـه...با آرزوی بهترینها انتظار،منتظر، چشم براه...!!!شاد و موفق باشی
پاسخحذفمکابیز , زدی به هدف .من یک زمانی وقتی با فعالان نت ورک مارکتینگ صحبت می کردم مدام از متروپولیس اسم می بردم . و راستش واقعا هم شباهتهای بسیاری بین اینها هست .یک چیزی که شدیدا سلولهای عصبی من را تحریک می کند اخلاقی خواندن این فعالیت ها و سعی برای جا زدن این موضوغ در محدوده مفهوم کار است .
پاسخحذفهیچوقت اولین روزی را که به دعوت یک دوستی که قبل ها چندان هم خل مشنگ نبود به جلسه دعوت این گروه رفتم را یادم نمیرود! --حتما بیا! تمام افرادی که در این جلسات شرکت میکنند و با این گروه فعالیت میکنند مثل خودت!!!!!!! هستند...--یعنی چجوری آخه جریان چیه؟-- نمیتونم بگم حتما باید بیای!....خلاصه در جاده های سرسبز یکی از پارک های تهران قدم زنان با همین دوستم میرفتم و اصلا به مغزم نمیرسید که قرار است با چه چیزی روبرو بشوم! تا اینکه یک خانمی در راه با دوستم سلام و علیک و با نیش تا بناگوش کشیده شده در حالیکه تمام تلاشش را میکرد که انرژی مثبت از خود ساطع کند گفت--سلام خوب هستین؟ خیلی خوش اومدین به جمع ما!... داشت دوزاریم میافتاد که اینجا آدم ها اگر دچار شخصیت هیستریونیک نباشند مثل اینکه اموراتشون نمیگذره که یه آشنای دیگه رو دیدم...من --إ سلاااام. چطوری چه خبر؟ایشون --چه میکنی؟بعد از سلام و احوالپرسی من --... خلاصه منتظر نتیجه امتحان نهایی هستم. حالا تا ببینیم چی میشه. میاد همین روزها دیگه جوابم! ( با قدری نگرانی طبیعی برای بزرگترین امتحان عمرم!) ایشون-- نه نه نه نه نه! بگو قبول میشی... وقتی بخوای حتما قبول میشی. باید بخوای. اینجا قضیه قضیه خواستنه! وقتی چیزی رو بخوای میشه ...ول کن نبود ....!!!!!!!
پاسخحذفدیر شده بود برای برگشتن. البته خداییش صبحانه خوبی به ما دادند در هوای نازنین آن ساعت تهران...به هر حال احساس میکردم تا حالا اینهمه آدم مسخ شده دور هم ندیده بودم. حتی در مراسم قمه زنی امام حسین! مسخ نتوورک مارکتینگ... هر کس باید صحبت میکرد:این سخنرانی از بین همه سخنرانی های داوطلبانه احمقانه تر و تحریک کننده تر بود:دختر خانمی بلند شد:من تا حالا نمیفهمیدم از زندگی چه میخواهم. شغل من تا دیروز کارمند بانک بود. فکرش را بکنید. چقدر زندگی وحشتناکی داشتم. هر روز صبح باید از خواب بلند میشدم!!!! سر ساعت باید به سرویس میرسیدم!!!! سر کار باید به کارهای اینهمه ارباب رجوع رسیدگی میکردم. فکرش را بکنید برای چه؟! دیروز من دوباره متولد شدم! با یک نه بزرگ به زندگی قبلی و یک آره بزرگ به نتوورک مارکتینگ!من برای زندگی خودم خودم تصمیم گرفتم. این را میگویم برای همه مهمانان عزیز. برای خودتان تصمیم بگیرید و...و یک سری خزعبلات دیگر که شبیه همین ها است....××××××××××پرزنت هم شدم. تو کله اش نمیرفت که چقدر میتونه این کار احمقانه باشه.... مسخ شده بودند در یک کلمه.جلب این بود که زن و شوهر ها با هم بودند وادعا داشتند که نتوورک مارکتینگ حتی مشکلات زندگی زناشویی آنها را هم حل کرده است...برگشتم احتیاج به قرص اعصاب داشتم اگر درست یادم باشه!
پاسخحذفبا خوندن صحبتهای سارا خانم یک نکته ای هم به خاطرم آمد : به ابتذال کشیدن نقل قولها و سخنان آشنایی که به نظر می رسد یکی از اصول عضو شدن در این گروه باشد . و غیر قابل تحمل ترین ویژگی این دست گروه ها , خرد کردن فردیت افراد و تبدیل کردن آنها به اشیای متحرک است . هیچ چیز دشوار تر از تحمل محو شدن مفهوم فرد نیست ... و این دشواری زمانی بیشتر به چشم می آید که افراد انسانی با طیب خاطر از این فردیت می گذرند و آن را در خواست توده حل می کنند .
پاسخحذفآنهم آخر چه توده ای! زمانی فردیت شما در توده پرطمطراق "توده خلق" گم میشود. یک موقعی در توده جماعت نتوورک مارکتینگ! این قبل از اینکه بخواهد به فردیت بشر و انسان توهینی باشد با اطمینان به عدم وجود هیچگونه عقل و شعور ابتدایی در یک موجود دوپا ، طراحی شده باور کنید!
پاسخحذفگرفتار اسطوره اند . این توده نت ورت مارکتینگ برایشان یک جور بهشت گمشده است . و خوب این جماعت پرستنده اسطوره را همین توهم برتر بودن و بر حق بودن اسطوره شان از توده خلق که در ظاهر ناآگاه و گنگ است جدا می کند .پ .ن : کاملا موافقم . نوع نگاه این گروه ها به انسان فقط یک نگاه ابزارگرایانه است . بدون توجه به ویژگی هایی ابتدایی انسانی ( عقل و شعور که به جای خود , حتی تخیل هم سرکوب می شود . )
پاسخحذفاین یکی از هوشمندانه ترین توصیفهایی است که از این قضیه گولدکوئیست و ... دیده ام. منتها به نظرم مکابیز در استفاده از کلماتی چون "گناه" به عنوان کلمه ای متعلق به حیطه ایدئولوژی اشتباه کرده است. به یاد دارم در یکی از مقالات آسیموف دیدم که پس از انفجار هیروشیما یکی از دانشمندان فیزیک جمله ای گفته بود به این شرح که : "فیزیکدانان اکنون معنای گناه را شناختند."بار اخلاقی کلماتی چون گناه نباید انکار شود. به یاد داشته باشیم که مهمترین شخصیت ایدئولوژی "اسلام عزیز" یعنی آقای خمینی خود کمتر از واژه گناه استفاده می کرد و کلمه مورد علاقه او "حرام" (=ممنوع) بود. این است راز واژگان. کلمه حرام مبین شکلی از رابطه قدرت و اجزاء تابعه است. اما کلمه گناه؟! من شخصا به نویسنده این متن (مکابیز) اعتماد دارم و می دانم او به عنوان شخصی مطلقگرا در اخلاقیات غرضش تمسخر مسئولیت فردی (که کلماتی چون گناه مستقیما در آن ریشه دارند) نبوده است. اما ای کاش در نشانه شناسی خود دقت بیشتری می کرد.
پاسخحذفسلام! خیلی جالب بود! موافقم... دردناکش میدونی چیه؟ اینه که اینهم یه کاره مثل همه مارکتینگهای دیگه... منتهی اون کسایی که توشن نمیخوان باور کنن که اینم یه کاره مثل بقیه کارها! زیادی ذوق برداشته شون! فکر میکنن شق القمر شده! بقیه اش هم بازی با کلماته... همه دعواها سر اینه که آدمها خودشون به پول برسن... بقیه هم بهانه های رشدن... خیلی حیفه! اونهمه انرژی و تخصصی که داره بی اثر میشه... پزشک و مهندس مملکت باید بیان بشینن یه سکه دوزاری پرزنت کنن... انگار همه چیز پوله... انگار تخصص و توانایی های فکری و ذاتی ادمها فقط و فقط برای اینکه پولدار بشن اهمیت داره... آدم گریه اش میگیره به حال این خراب شده!
پاسخحذفایرج جان فکر می کنم یک اشتراک لفظی میان گناه ( احساسی که وجدان برای فرد می سازد) و گناهی که من بکار برده ام وجود دارد. مسئله اینجا است که حرام هم در این ایدئولوژی وجود دارد ( مثلا اینکه با کسی که در نتورک نیست درباره ی نتورک مشورت شود حرام است و همان ابتدا هم جزو افعال حرام گوشزد می شود) اما منظور ما را در این مورد خاص نمی رساند .کسی که تنبلی می کند خطاکار است . این خطا را چه بنامیم ؟ یعنی کسی را که مرتکب حرام شده چه بنامیم ؟او باید چه احساسی داشته باشد ؟ "او باید احساس گناه کند ." گروه به او برای بوجود آمدن این احساس و در نتیجه حرکت کردنش فشار می اورد .شما من را متوجه مرز باریک دو مدلول این واژه کردید . اما متاسفانه واژه ی بهتری به ذهنم نرسید .
پاسخحذفاحساس گناه - وقتی به حد وسوسه برسد- چیز خوبی نیست. اما تردید نمی توان کرد که این احساس چیزی است که از "گفتگو با خود" ناشی می شود. ممکن است شخص چنان مقهور یک اسطوره باشد که در گفتگویی با خود نیز دائما به تکرار احکام آن اسطوره بپردازد (این مخصوصا درباره مذاهب -که از سویی به دلیل عدم استقبال از نقد اسطوره زده می شوند و از سوی دیگر به دلیل ماهیت فردی دین کمتر ایدئولوژیک می شوند- صادق است). اما به هرحال در ایدئولوژیها از "گفتگو با خود" هرگز استقبال نمی شود. یک ایدئولوژی ساختاری تام دارد که تنها توسط پیشوا تفسیر می شود. همین است که به محض بروز سطحی از فردیت (در حد سعی در توضیح احکام ایدئولوژیک) درپیروان؛ استالین و همچنین هیتلر بیرحمانه برخورد می کردند و وفادارترین دوستداران خویش را نابود می کردند یا از درگاه خویش می راندند. حتی وفاداری از روی میل مورد استقبال ایدئولوژی نیست. حتی اعتقاد فردی به احکام ایدئولوژیک مورد عنایت یک تفسیر تام از جهان هستی نمی تواند باشد.به همین دلیل است که می بینیم در جوامع ایدئولوژیک به جای مفاهیمی چون احساس گناه (که بروزی از فردیت است و چقدر در متون ایدئولوژیک مورد تمسخر و تحقیر قرار می گیرد)؛ با مفاهیمی چون "انتقاد از خود" (=اعتراف در برابر جمع) و "اقناع ایدئولوژیک" (آنچنانکه کستلر در ظلمت نیمروز توضیحش می دهد) و ... رو به روییم.از اینرو است که وقتی دیدم تو آنقدر دقیق شده ای که این قضیه را به یک ایدئولوژی ( و نه یک مذهب) تشبیه کرده ای؛ خواستم یادآوری کنم که تنبیه ایدئولوژیک ایجاد احساس گناه نیست. بلکه شامل اموری است که در محور فرد-دیگران تعریف می شوند. از اعدام گرفته تا بایکوت ....نکته جالب آن است که توصیف تو از این ماجرای نتورک مارکتینگ توصیفی درست بود. این یک ایدئولوژی است و نه یک نوع مذهب جدید. چرا که این قضیه از بنیاد بر مبنای جمع تعریف شده است. یک نفر می تواند بگوید تنها عضو یک فرقه مذهبی است. اما یک نتورک مارکتر تنها اصلا معنی ندارد.بر این اساس در این ایدئولوژی؛ جمع شخص تنبل را به احساس گناه سوق نمی دهد. بلکه صرفا تحقیرش می کند (در همان متن خنده دار یا به قول بانو سارا گریه داری که نقل کرده ای این نکبت خودپرستانه حضور دارد) و سعی می کند از طریق این تحقیر او را رنج دهد. تنبیه ایدئولوژیک این است: در هم شکستن متمرد!
پاسخحذفيک بار در جايی در مورد شباهت (و البته تفاوت های) اعضای اين نتورک ها با اعضای فرقه های مذهبی (و خود اين نتورک ها با ايدئولوژی های مختلف از جمله مذهبی و غير مذهبی) صحبتی داشتيم با چند نفر از رفقا. جاهايی از صحبت شبيه مطلب شما بود. برايم جالب بود که شما هم چنين می انديشيد. البته صحبت در مورد اين فرقه های مدرن خيلی طولانی خواهد بود و حد اقل از حوصله من پيرمرد خارج (البته رفقا به اندازه کافی صحبت کرده اند). ولی دستتان درد نکند. جدّاً جالب نوشته ايد. :)
پاسخحذفدر ایدئولوژی های ماتریالستی ( به دلیل تبلیغات برای طبیعی کردن اخلاقیات )طبیعتا اصطلاحاتی که مربوط به حوزه ی مفهومی اخلاقیات هستند حذف می شوند . اما یک ایدئولوژی مذهبی نمی تواند واژه ای مثل "گناه" را حذف کند . همانطور که نمی تواند "ایمان " را حذف کند . بنابراین آنها را مسخ می کند ( دلالت های خود فرموده برای واژگان برقرار می کند ) ..و مثلا "ایمان" را به "اقرار" مبدل می کند . اما نمی گوید اقرار ، می گوید ایمان . بنابراین من هنوز فکر می کنم در اصطلاح شناسی یک ایدئولوژی مذهبی می توان واژه ی گناه را سراغ گرفت . گیریم که با دلالت های مصنوعی ! در اینجا "گناه" احساسی است که فرد را به جمع باز می گرداند . در واقع من گمان می کنم یک ایدئولوژی بر مبنای یک اندیشه ساخته می شود یا بهتر بگویم اندیشه وقتی منجمد می شود ( یا ته می گیرد )ایدئولوژی می شود . بنابراین می توان در این شیئی منجمد شده نشانه هایی از اصطلاحات اندیشه اصلی را باز یافت .گیریم که اینها صرفا شمایلی از آنچه واقعا بودند را دارند . البته هنوز هم اصراری روی درستی تعبیرم ندارم . فقط نمی دانم در یک ایدئولژی مذهبی به کسی که خطا می کند ،چه می گویند ؟
پاسخحذفخوب با فرض اینکه نتورک مارکتینگ را نوعی ایدئولوژی مذهبی بدانیم؛ سخنت درست است (واژه باقی مانده ولی از معنا تهی شده است). اما نکته مورد نظر من این بود که شاید نتوانیم این قضیه را نوعی ایدئولوژی مذهبی محسوب کنیم. توضیحش را پیشتر دادم. نتورک مارکتینگ بر مبنای "جمع" تعریف شده است. تو می توانی یک فرقه مذهبی یکنفره را ممکن بدانی. اما تجسم یک شبکه تجارت یکنفره تقریبا غیرممکن است.نکته دیگر آن است که از دید من در نقد یک ایدئولوژی لازم نیست واژه گزینی آن را به رسمیت بشناسیم. نباید واژگان آبرومند را بی آبرو کرد. بلکه چه بهتر که با تامل در معانی واژگان بی معنایی اسطوره های ایدئولوژیک را روشن کنیم. اورول در 1984 اشاره ای به این نکته (گیرم از زاویه ای دیگر) دارد.به هرحال فکر نمی کنم این بحث در از ارزش کار تو بکاهد. آنچه برای من عجیب است نه دقت نظر تو -که برای آشنایان تو امری بدیهی است- بلکه تحملی است که داشته ای. آنقدر خونسرد بوده ای که پس از دیدن وبلاگ مای7دایموند بتوانی بنشینی و نقدی هرچند کوتاه درباره آن بنویسی. خانم سارا که پس از آشنایی با این جماعت به قرص اعصاب نیازمند شده است. من هم پس از دیدن آن وبلاگ و کامنتهای آن تا چند ساعتی در فاز دپرس بودم!)
پاسخحذف"خوب با فرض اینکه نتورک مارکتینگ را نوعی ایدئولوژی مذهبی بدانیم؛ سخنت درست است (واژه باقی مانده ولی از معنا تهی شده است). اما نکته مورد نظر من این بود که شاید نتوانیم این قضیه را نوعی ایدئولوژی مذهبی محسوب کنیم. توضیحش را پیشتر دادم. نتورک مارکتینگ بر مبنای "جمع" تعریف شده است.تو می توانی یک فرقه مذهبی یکنفره را ممکن بدانی. اما تجسم یک شبکه تجارت یکنفره تقریبا غیرممکن است."این حرف شما را قبول دارم . اما جدا از این بحث که نتورک مارکتینگ قابل مقایسه با ایدئولوژی مذهبی هست یا نه ،از نظر شما ایدئولوژی مذهبی وجود ندارد ؟---------پ.ن من نتورک ماکتینگ را فرقه ی مذهبی نمی دانم . روی ایدئولوژی بودنش تاکید دارم . استفاده از اصطلاحات ایدئولوژی مذهبی-اسلامی بخاطر بهتر شناسایی شدنش در مملکت گل و بلبل است .
پاسخحذفمکابیز:"اما جدا از این بحث که نتورک مارکتینگ قابل مقایسه با ایدئولوژی مذهبی هست یا نه ،از نظر شما ایدئولوژی مذهبی وجود ندارد ؟"این مطلبی بسیار بنیادین است. صد البته ایدئولوژیهایی هستند که موضوع "آگاهی کاذب" خود را از مذهب می گیرند. ولی از سوی دیگر نهایتا همه ایدئولوژیها یک جهت بیشتر ندارند و آن "ساماندهی افراد ذیل قدرت" است. از اینرو شاید تقسیمبندی ایدئولوژیها به مذهبی و غیرمذهبی چندان کمکی به نقد ماهیت ایشان نکند. فکر می کنم این موضوعی گسترده است که شاید وقتی دیگر در یک فاروم بتواند موضوع یک گفتگو باشد.
پاسخحذف