در تکتک واژههایی که روی کاغذ نوشته، در استفاده از لاک غلطگیرش، شکلی از ملاحظهکاری و انضباط هست: در استفادهی ظاهرا ناشیانه و زیادش از فعلِ «میباشد» که از سواس پنهان کردن احساسات در افعال رسمی میآید؛ در تلاشِ به نظر من موفقش در پنهان کردن خودش با خط کشیدن بین پاراگرافها تا تاکیدی باشد بر کاربردی بودن (و نه شخصی بودن نوشته)؛ در محکم فشار دادن خودکار بر روی کاغذ، بدون هیچ ردی از لرزش؛ در آن پایانی که در انتها بین گیومه نوشته است.
شما را نمیدانم اما من اسم چنین چیزی را میگذارم عشق و شکل مورد پسند من از عشق همین است: بدون امید، بدون خواستِ تصاحب، بدون رویاپردازی برای تغییر، صرفا با نیرویی درونی که نه به آشفتگی، که به نظم، به استقرار و به شکلی از نظافت (واژهی درست همین است) منجر میشود.
شما را نمیدانم اما من اسم چنین چیزی را میگذارم عشق و شکل مورد پسند من از عشق همین است: بدون امید، بدون خواستِ تصاحب، بدون رویاپردازی برای تغییر، صرفا با نیرویی درونی که نه به آشفتگی، که به نظم، به استقرار و به شکلی از نظافت (واژهی درست همین است) منجر میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر