یک وقتی، نوابغ ساختٍ جناس، هی میرفتند و میآمدند میگفتند- مینوشتند «تونس تونس. ما نتونستیم». البته نیش باز هنگام ادای این جملات نقشی تعیین کننده داشت. میخواستند بگویند «متوجه عمق مسئله هستیم. ولی خوب آخه... تونس تونس دیگه... ما هم نتونستیم». بعد که ماجرای التحریر و همراهی تلویحی ژنرالها پیش آمد. موضوع انشا عوض شد. «نه واقعا باید بررسی کرد که چرا جنبش ما شکست خورد ولی مصریها پیروز شدند». در اینجا پای سپاه، بافت نیروهای نظامی در مصر، افتخارات ارتش مصر و بیافتخاری ارتش ایران هم آمد وسط. مصریها ارتشی داشتند که میشد رویش حساب کرد. خوب، یک هیچ به نفع آنها. بعدها البته نتیجه عوض شد. ولی دیگر موضوع انشا هم عوض شده بود و زیاد پیش نیامد که شیفتگان ارتش مصر، دربارهٔ کودتا حرف بزنند.
در ماجرای تظاهرات مسالمت آمیز جمعههای سوریه (آن موقع هنوز سوریه به صحنهٔ نبرد داخلی تبدیل نشده بود. تکفیریها و القاعده و گانگسترهای سلفی هم رخ نشان نداده بودند). باز موضوع انشا این بود که «چرا سوریها انقدر شجاع و پیگیرند و ما نیستیم» بعد تکرار میکردند که سوریها هر جمعه کشته میدهند و در خیابان میمانند. ولی ما هوا که سرد شد رفتیم به خانههایمان.
شاید باورکردنی به نظر نرسد. ولی مدتی رفتار معارضان در لیبی را هم توی سر جنبش سبز میزدند. «مقاومت به این میگن. ایستادن جلوی تانکهای دیکتاتور لیبی».
حالا بعد از چند سال، فارغ از سرنوشتی که قسمت برندگان شده است، نوبت اوکراینیها است. آنها رهبر در حصرشان را آزاد کردند ولی رهبر ما هنوز در حصر است.
خوب برادران و خواهران ٍ شیفتهٔ جناس، ستایشگران وضعیت برنده و کارشناسان تطبیقی انقلاب اصولا حوصله ندارند که به نوع مسئله نگاه بیندازند. یک زمانی مد بود بگویند ملاصدرا خیلی زودتر از سارتر فهمیده «وجود مقدم بر ماهیت است». هنوز هم شاید کسی روی منابر صدا سیما از این حرفها بزند. حالا «وجود» در ترمینولوزی ملاصدرا با نگاه اومانیستی سارتر، چقدر فرق دارد دیگر وارد مقولات شدن و مته به خشخاش گذاشتن است که طبق معمولٍ موارد تطبیقی، «در این مقال نمیگنجد».
در طول این سالها، کارشناسان تطبیقی انقلاب هم بجای آنکه کار حوصله سربری مثل توجه به نوع «مسئله» را در دستور کار خود قرار بدهند، با دسته بندی کردن پاسخها گزارههای زیر را ساختهاند.
- هر جا که تظاهرات شود به نحوی همان تظاهرات جنبش سبز است.
- هرجا که تظاهرات کنندگان به خواستههایشان برسند گواهی است بر اینکه جنبش ما شکست خورده است و هر جا در برابرشان مقاومت شود نشان دهندهٔ این است که «ما ترسو بودیم».
هر مقامی که در حبس یا حصر است (از برمه تا اوکراین) میرحسین موسوی است.
خلاصهاش اینکه:
"همهٔ اتفاقات خیابانی عالم، صرفا حاشیهای بر جنبش ما است".
این انقلابیهای تطبیقی، به فرمولی دست یافتهاند که آنها را از پرداختن به تجملاتی نظیر خواندن صورت مسئله معاف میکند. فقط منتظر میشوند ببینند حل میشود یا نه. به این ترتیب اگر مثلا یکی بتواند یکی از تک مجهولیهای مقاطع ابتدایی را حل کند، پیروز است. اگر کسی تلاش کند برای یک مسئلهٔ خیلی سخت، راه حل ارائه کند و طبیعتا فورا به نتیجه نرسد، خنگ و ناتوان است.
این وضعیت خیلی شبیه موضع آن دوافروشی است که معتقد بود «این دکتر موکترها همه چیز را سخت میکنند. من یه حب شیره میدم حل میکنی تو چایی از درد قلب، تا شکم روش ت خوب میشود. اینها برای هر دردی یک بامبولی پیاده میکنند آخر هم مریض خوب نمیشود».
اشکالی هم ندارد. ولی کسی که اینطوری به مسائل نگاه میکند، چرا از موسوی نام میبرد؟ از کسی که حتی در شرایط هیجانی بروز خیابانی جنبش، بیانیههای طولانی میداد و روی بیانیههایش بجای اسمهای شاعرانه و حماسی، شماره میگذاشت و تاکید میکرد که به بندهای پیشنهادیاش میتوان اضافه کرد و لزومی ندارد همهٔ آنها با هم اجرا شود. کسی که تلاش میکرد در سختترین وضعیتها از دوگانهٔ «برد و باخت» بگریزد. برای من عجیب است که شیفتگان جناس و پیروزی چرا از او نام میبرند. جهان پر از آدمهایی است که تپق نمیزنند و خیلی صریح وعدهٔ راه حلهای «سریع و عاجل» میدهند. خوب یکی از آنها پیدا کنید بیندازیدش جلو که برایتان بازی را «در بیاورد».
سلام
پاسخحذفاولا که از لئون خبری نداری؟ خیلی وقت است که وبلاگش ساکت است و اگر این سکوت به معنی سکوت لئون باشد (جای دیگر هم ننویسد) خیلی حیف خواهد بود.
اما درباره ی این پست وبلاگت بیش از هرچیز لذت بردم که در انتها به بیانیه ی شماره هفده موسوی اشاره کردی. بیانیه ای که درست پس از عاشورای 88 و کشته شدن خواهرزاده ی خود موسوی صادر شد و حتی امروز هم ماهها پس از خفتن کشتگان در خاکی که می گویند سرد و مرهم بر داغ از دست دادن عزیزان است؛ همچنان این بیانیه به نظرم در لحن و ماهیت "گفتگو" بودنش برایم حیرت انگیز است.
اما در عین این که با شما درباره ی پرت بودن گفتمان "تحقیر جنبش سبز به بهانه ی بقای ج.ا." موافقم و بی آن که بخواهم وجهه ی قدسی و غیر قابل نقد به شیخ و میر بدهم؛ به این فکر می کنم که بخش بزرگی از علل بقای جنبش سبز (نه به عنوان گفتمان بلکه به عنوان یک نیروی قابل اعتنای سیاسی که از آن می ترسند و به آن امیدواریم) حاصل عملکرد این دو بزرگوار بوده است که بار مقاومت را در غیاب عمل مستقیم سیاسی مردم به دوش کشیدند و هرچه گذشت بیشتر برای خود و جنبش و حتی مردم ناامید و مبهوت آبرو خریدند.
این است که شکستن حصر برای من نیز امری است عاجل... امری است که به آن نه فقط علاقه؛ بلکه عطش دارم و آن را آرزو می کنم حتی مشتاقانه تر از آرزوی آزادی احمد زیدآبادی ,
سلام.
پاسخحذفاول اینکه مسئله ی لئون، احتمالا شبیه همان مسئله ای است که با شما هم دارم. درباره ی اینکه چه می کند طبیعتا بهتر است خودش توضیح بدهد. کامنتتان را به او گزارش می کنم. ولی این را که چرا دیگر در این فضا نیست و نمی نویسد، به شیوه ی الفنون که سئوال را با سئوال پاسخ می داد، از خود شما می پرسم. جواب شما البته اگر اشاره به چهل سالگی و اینها نباشد، برای پاسخ دادن به پرسشتان کارآمد است:)
اما درباره ی موضوع پست. خوب می توان کلش را حاشیه ای بر بیانیه ی هفده دانست. راه حل سریع و عاجل هم اصطلاحی است که از خود بیانیه آمده است. اگرنه درباره ی شکستن حصر بعنوان یک مطالبه ی عاجل به گمانم اختلاف نظری در هیچ کجای طیف نباشد. من هم با شما کاملا موافقم. هم درباره ی شکست حصر و هم درباره ی نقش ویژه ی موسوی و کروبی و رهنورد.
اینجا هم گفتگویی ذیل همین نوشته در جریان است.
https://plus.google.com/108572766709853509274/posts/hSN6Ld5j6gC
سلام
پاسخحذفاز نظر من جنبشی که بعد از انتخابات 88 صورت گرفت از نظر هوشياری تظاهرات کنندگان يا گردانندگان جنبش دست کم در ايران بی نظير بود،به شخصه به هيچ عنوان، شکل گيرى جنبشی از اين جنس را حتی در روزهای داغ تظاهرات نمی تونستم باور کنم،
و صد البته با جنبش های کشور هاى ديگر مثل مصر و ليبى مقايسش نميکنم،
فقط چيزى که با توجه به اطلاعات کم سياسى ام بهش فکر ميکنم و به نتيجه نميرسم اينه که اين دستاوردی که برای توده مردم به ارمغان اورد چى بود؟
سلام
پاسخحذفراستش من که نمی توانم اینجا به پرسشتان پاسخ بدهم. فکر کنم بیشتر منظورتان این بوده که باید بررسی شود و دست آوردهای این جنبش و احیانا عقب گردهایش دوباره ارزیابی شود. چون مثلا من اینجا می توانم بگویم یک دست آوردش همان حسی است که من و شما درباره ی کم نظیر بودن واقعه داریم، حسی که ما را دوباره همشهری کرد و همشهری بودن (به معنای عامش) را دوباره بهمان یادآورد شد.
ولی خوب این کافی نیست و پاسخی سردستی است. باید درباره اش بیشتر نوشت-حرف زد.
سلام ایرج خان
پاسخحذفدر زمینه سکوت و ننوشتن که البته حضرتعالی پیشکسوت ما هستید. تصدیق می کنم که سن و سال بی تاثیر نیست. رخوت هم که همیشه بوده و هر روز منتظرم فردا تمام شود
باعث دلگرمی است که همچنان این اطراف حضور دارید.
بله تا حدی منظورم اين بود،بعد از مدتهادر سال 88 جنبشي به اين زيبايی شکل گرفت که بايد نقاط ضعف و قوت ان و ج.ا بررسي بشه که تا حد امکان از سوخت دادن بيشتر مقابل ج.ا جلوگيري کرد...،به هر حال ممنون از پاسختان
پاسخحذف