۱۳۹۰/۱۲/۱۴

مقددمه ای بر شناخت و واکاوی سیاست راهبردی در عصرما


1) هرکس رای داده پفیوز است.

 برای اطلاع از دلیلش به شماره 2 رجوع کن. 

2) دلیل آن در معنای واژه ی پفیوز نهفته است.

 برای انکه بدانی پفیوز به چه معنی است به شماره 3 رجوع کن. 

3) پفیوز از مفاهیمی است از طریق مصداق معنی می شود.

 برای اینکه بدانی مصداقش چیست به شماره 1 رجوع کن.
------------------
این پست را زمانی ارسال کردم که بحث های مربوط به رای دادن خاتمی هنوز شروع نشده بود و من واقعا فکر نمی کردم اینهمه نیک آهنگ کوثر در جهان باشند که تنها  شکل ابراز وجود سیاسی شان فحش دادن به خاتمی است. بخاطر همین می خواستم پاکش کنم که سوءتفاهم نشود ولی بعد گفتگویی در کامنتگیر شکل گرفت که به گمانم برای خارج کردن این حقیر، از دسته این نیک آهنگیها کافی باشد اینک گفتگو:


- مانی ب : این دایره ای که شما باسه نقطه ترسیم کرده اید، جالب است. اما تنها در صورتی که به آن مجرد نگاه کنیم. «هر کس عمل a را انجام داده است b است. الخ». در این صورت با نوعی از «استدلال» (در واقع مغالطه) مواجه هستیم که ماهیتا نفوذ ناپذیر است. راه را بر دخالت فکر می بندد. با چیزی که انتقاد و تعرض به آن ناممکن است. یک نوع سرگرمی فکری.
ولی هرکس رأی داده پفیوز نیست. دنیایی که در آن یک تعبیر واحد از وقایع و چیزها موجود بود گذشته است. امروز با تعبیرهای مختلف از واقعیت سروکار داریم. آدم ها بسته به تعبیرهایی که از واقعیت دارند رأی می دهند.

مکابیزنه، هر کس که رای داده پفیوز نیست. همانطور که اشاره کردید این شکلی از مغالطه است در مقابل استدلالهایی که می گوید باید رای داد چون مثلا برآیند نیروها فلان و بهمان است. من در این باره نظر تاجزاده را بیش از همه می پسندم که لینکش طرف راست هست. یعنی اگر کسی از من موضع رسمی می خواست ارجاعش می دادم به موضع تاجزاده درباره رای دادن خاتمی و اصلا فحاشی کردن به او را درک نمی کنم و به نظرم بی دلیل است. اما راستش یک مقداری عصبانی هستم از بعضی مدل حساب کتاب کردن ها و تشویق به رای دادن در شرایطی که زندانیان سیاسی حاصل از انتخابات قبلی عموما گفته اند رای نمی دهند و نباید داد.این حساب کتاب کردن ها و ارزیابی برآیند نیروها در این شرایط پیام بدی دارد که خواهم گفت. اما قبل از آن باز هم بگویم عمدا وارد بازی حساب کتاب کردن و مدل استدلالی نشدم و عنوان نوشته را هم که نگاه کنید می بینید که طعنه اش به چنین نوشته هایی است. 

***
اما دلیل عصبانیتم و ارسال پستی مثل این:

برای من نکته ی اصلی کسانی هستند که از انتخابات قبلی دارند توی زندان می پوسند و از ما خواستند رای ندیم. یکجور حسابگری آزاردهنده زیر عنوان رئالیسم سیاسی از ما می خواد اونا رو ندیده بگیریم. کم کم کسانی که جلوی ظلم ایستادند و بهشون ظلم شده نادیده گرفته می شن و بعد تبدیل به احمقهای ایده آلیستی می شن که لازم نیست به حرفاشون گوش کنیم. این اتفاق در اسپانیای زمان فرانکو افتاد. یعنی وقتی کمونیستها بعد از سالها شکنجه و حبس آزاد شدن مردم بهشون به چشم موجودات از پشت کوه اومده نگاه می کردن که ملزومات سیاسی روز رو نمی دونن.بخاطر همین از الان من فحشمو حواله کردم به اون مردمی که در آینده قراره برای ما درباره رئالیسم سیاسی لکچر بدن و همین حالا هم شروع کردن تقریبا. 

۴ نظر:

  1. سلام
    من هنوز توی «تأثیر از فاصله» هستم. چهار پست عقب افتادم!
    این نشون میده، لازم نیست بپرسم حالتون چطوره، چون این آدمی که داره این جا می نویسه، حالش درسته. و خوبه که اینطوریه.
    ­­­­­­­­­­­­­­­­­ــــــــــ
    این دایره ای که شما باسه نقطه ترسیم کرده اید، جالب است. اما تنها در صورتی که به آن مجرد نگاه کنیم. «هر کس عمل a را انجام داده است b است. الخ». در این صورت با نوعی از «استدلال» (در واقع مغالطه) مواجه هستیم که ماهیتا نفوذ ناپذیر است. راه را بر دخالت فکر می بندد. با چیزی که انتقاد و تعرض به آن ناممکن است. یک نوع سرگرمی فکری.
    ولی هرکس رأی داده پفیوز نیست. دنیایی که در آن یک تعبیر واحد از وقایع و چیزها موجود بود گذشته است. امروز با تعبیرهای مختلف از واقعیت سروکار داریم. آدم ها بسته به تعبیرهایی که از واقعیت دارند رأی می دهند.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام
      نه، هر کس که رای داده پفیوز نیست. همانطور که اشاره کردید این شکلی از مغالطه است در مقابل استدلالهایی که می گوید باید رای داد چون مثلا برآیند نیروها فلان و بهمان است.من در این باره نظر تاجزاده را بیش از همه می پسندم که لینکش طرف چپ هست.یعنی اگر کسی از من موضع رسمی می خواست ارجاعش می دادم به موضع تاجزاده درباره رای دادن خاتمی و اصلا فحاشی کردن به او را درک نمی کنم و به نظرم بی دلیل است. اما راستش یک مقداری عصبانی هستم از بعضی مدل حساب کتاب کردن ها و تشویق به رای دادن در شرایطی که زندانیان سیاسی حاصل از انتخابات قبلی عموما گفته اند رای نمی دهند و نباید داد.این حساب کتاب کردن ها و ارزیابی برآیند نیروها در این شرایط پیام بدی دارد که خواهم گفت. اما قبل از آن باز هم بگویم عمدا وارد بازی حساب کتاب کردن و مدل استدلالی نشدم و عنوان نوشته را هم که نگاه کنید می بینید که طعنه اش به چنین نوشته هایی است.
      --------------
      اما دلیل عصبانیتم و ارسال پستی مثل این:

      برای من نکته ی اصلی کسانی هستند که از انتخابات قبلی دارند توی زندان می پوسند و از ما خواستند رای ندیم. یکجور حسابگری آزاردهنده زیر عنوان رئالیسم سیاسی از ما می خواد اونا رو ندیده بگیریم. کم کم کسانی که جلوی ظلم ایستادند و بهشون ظلم شده نادیده گرفته می شن و بعد تبدیل به احمقهای ایده آلیستی می شن که لازم نیست به حرفاشون گوش کنیم. این اتفاق در اسپانیای زمان فرانکو افتاد. یعنی وقتی کمونیستها بعد از سالها شکنجه و حبس آزاد شدن مردم بهشون به چشم موجودات از پشت کوه اومده نگاه می کردن که ملزومات سیاسی روز رو نمی دونن.بخاطر همین از الان من فحشمو حواله کردم به اون مردمی که در آینده قراره برای ما درباره رئالیسم سیاسی لکچر بدن و همین حالا هم شروع کردن تقریبا. مخلصیم.

      حذف
  2. اینو خوندی مکابیز؟
    http://www.ayande.ir/1391/01/post_1037.html
    همین جوری داشتم می خوندم اش یاد کامنت ات پای این نوشته افتادم.

    پاسخحذف
  3. بله خوندم . تحلیلگر لوتی داش مشتی آینده نگر خونسرد رئالیست صریح دانای کل که از راز دل زندونی سیاسی( با لحن جواد یساری خوانده شود) خبر داره و معتقده رای دادن از حمله به کشورش جلوگیری می کنه:) ولی سرو تهش زیاد فرقی بااکبر عبدی نداره که معتقد بود بعد از انقلاب زن ها و جوونها پررو شدن چون حکومت بهشون زیادی بها داده. البته جای زنها و جوونها اگه بگذاریم لمپن ها باهاش موافق میشم. خلاصه بقول یه سلطون نامی، قصه قصه ی مردی و نامردیه (این یکی با صدای تودماغی عرب نیا خوانده شود)

    پاسخحذف