۱۳۸۵/۷/۱

ماجرا جویی

تسارا بنیه ی لازم برای ماجراجویی را ملول نشدن می دانست ....


۶ نظر:

  1. سلام. نمی دانم کجا، اما در وبلاگ یک خانمی در باره انوشه انصاری چیز خوبی نوشته بود. حیف یادم نمی آید کجا بود که لینک آن را بگذارم. نوشته بود، انوشه انصاری پیش از این که ایرانی، آمریکایی یا بلندپرواز باشد، اهل کسب (بیزینس) است. نوشته بود، شک نداشته باشید او پس از مراجعت از فضا از طریق نوشتن کتاب در باره تجربه خود در فضا، تبلیغ برای کالاهای تجارتی و ... ده برابر پولی را که برای این کار سرمایه گذاری کرده است، درخواهد آورد.به نظرم دور از واقع نیست. در هر صورت قابلیت عینیت یابی بلقوه در این ماتریال هست. معنادارترین تجربیات آنهایی هستند که به دلار تبدیل می شوند. فکر کنم این یکی از حکمت های آمریکایی است که مونیکا لوینسکی، بتی محمودی ... صحت آن را تأیید می کنند.

    پاسخحذف
  2. سلام . به احتمال بیشتر همینطور است که آن خانم و شما می گویید .من زیادی ساده دلانه به ماجرا نگاه کردم .یکی از معلم هایم تعریف می کرد زمانی خواسته بوده رساله ای درباره ی رواقیگری و رستگاری از این جور چیزها بنویسد . استاد امریکاییش گفته "این به چه درد می خورد ؟" ...این را به عنوان تحقیر نگفته . واقعا می خواسته ببیند به چه درد می خورد:)او هم طبیعتا جوابی نداشته ...طرف هم نهایتا تزش را درباره ی جان دوویی و آموزش و اینجور چیزها نوشته ...خلاصه این انوشه ی انصاری هم حتما جوابی برای این سئوال دارد که "این سفر چند روزه با صرف اینهمه هزینه و انرژی به چه درد می خورد "

    پاسخحذف
  3. ایحساس می کوونم دوووهست دارم.

    پاسخحذف
  4. فکر کنم مرکز راهبری ماجراجویی و حماقت در مغز اگر مشترک نباشه حتمآ خیلی نزدیک به همه. اینکه چطور میشه واقعه ای نهایتا یک ماجراجویی به حساب بیاد یا یک حماقت محض هم بحثی دیگر.(احمق کیه؟ اوخمش رو در نظر بگیر:توانایی ملول نشدن!)جالبه! انسانی برای ارضای فقط یکی از هوس هاش 20میلیون دلار تر میکنه.نوشته مانی هم جای خود!

    پاسخحذف
  5. نوشتتون رنگی از تحسر و غبطه (اگر نه حسادت) داشت. خودتون این طور فکر نمی کنید؟

    پاسخحذف
  6. پس خودت واسشون تعریف کنآقا ممنون که به ما هم فکر میکنییادته که فقط وقاحت نیست منو گرفته نفهمی هم هست

    پاسخحذف