در مملکت اسلامی ما ( و شاید در بسیاری از بلاد غیر اسلامی ) کافکا را معادل ادمی که بچه های تپل و سلامت آدم را به خودکشی می کشاند معرفی می کنند ...
در همین راستا ! موجودی را می شناختم که با وجد از جمع شدن کتابهای کافکا در فلان کشور سخن می گفت . گیریم که خبر دروغ بوده باشد ( که ظاهرا هست ) اما خوشحالی یارو دروغ نبود . طرف خیال می کرد با جمع کردن کتابهای کافکا ناامیدی را جمع می کنند و او می تواند بدون ترس از کافکا شب جمعه هایش را تا صبح به راند پنجم برساند .
اما چرا کافکا اینهمه ترساننده است ؟ چه چیزی در او هست که خیل بی شمار خوشحال ها را می ترساند ؟ و چرا این ملت از اینهمه نهیلیست که پوچی و زشتی را با شوه و غمزه فریاد میزنند نمی ترسند اما از این مردی که مومنانه و و حتی زاهدانه به ادبیات رو آورده می ترسند ؟
جواب برای من روشن است . کافکا بی گلایه و بدون اینکه فریاد بزند هولناک بودن این جهان بی معنا یا بهتر بگوییم خود بی معنا را نشانمان می دهد ! این تفاوت او است با انها که با پوچی و نییستی لاس میزنند و از تصور مرگ و زشتی جهان حالی به حالی می شوند .انها تحمل می شوند . چون با توجه کردن به شر ، امید را متولد می کنند . اگر شری در جهان هست پس باید نابودش کرد ، به امید روزی بهتر . اما در کافکا این امید وجود ندارد . شر بعنوان چیزی قابل اشاره وجود ندارد .آدم نه گرفتار شر که گرفتار خود منطق {بی منطقی }زندگی است
کافکا در حقیقت نابودگر شر نیز هست .شری که کافکا در نظر دارد از جنس شر بودلری نیست . ( شری که برای تبلور خیر عینیت می یابد ) . وجود شر در دنیای کافکا به عنوان یک حقیقت خارج از آدمی , مطرح می شود .مکابیز جان شاید بد نباشد اگر فرصت داشتی کمی بیشتر وارد جزییات دنیای کافکا شوی . به ویژه صحبت کردن درباره شر که خب شاید یک جاهایی هم با هم اختلاف عقیده داشته باشیم .
پاسخحذفکافکا معنادار است: وسواس اش صرفاً شگرد نیست، خود وسواس است، و منطق خاصی را دنبال می کند، و ترس ناکی اش توی این جاست که وقتی این منطق را دنبال می کنی (که مجبوری بکنی اگر داری کافکا می خوانی) می رسی به جایی که جواب تلخ را می گیری و هیچ جا هم گسستی از منطق در کار نبوده است. می توانی هنوز هم مقاومت کنی و بگویی وسواس است، ولی نمی توانی انکار کنی که تو را هم وسوسه کرده است.
پاسخحذف