...از اینجا می خواهم خاطره نویسی کنم.باید به مخم خیلی فشار بیاورم چون چند سالی است که از ایران دور هستم و بیست سالی هم هست که عملا از مغزم کار نکشیده ام...
۱۳۸۶/۳/۱۲
۱۳۸۶/۳/۱
وقتی از کپی رایت حرف می زنیم از چه حرف می زنیم(2)
خوب خوانندگان این وبلاگ عادت کرده اند به نوشته هایی که قرار است دنباله داشته باشد و ندارد.منتهی این بار یک نوشته که قرار نبود ادامه پیدا کند ادامه پیدا کرده....
۱۳۸۶/۲/۱۶
ببخشید،معذرت می خوام
...این قضیه ی سیبی که حوا خوردنش را به ادم پیشنهاد داد دقیقا تا کی می خواهد بعنوان یک اسطوره ی خیلی یاغیانه و باحال و جالب توجه،در نوشته ها،فیلم ها و نقاشی های بعضی خانم های محترم تکرار شود؟...
۱۳۸۶/۲/۴
۱۳۸۶/۲/۳
دوستانی که برای خواندن این وبلاگ مشکل داشتند(همان مشکل اسمشو نبر)از این پس می توانند از اینجا برای خواندن چیزهای من استفاده کنند.
۱۳۸۶/۱/۲۸
۱۳۸۶/۱/۱۶
یک جوری ها(قسمت اول:)
یکی دو ماه پیش می خواستم دربار ه ی رمان "شطرنج با ماشین قیامت"نوشته ی حبیب احمدزاده چیزی در این وبلاگ بنویسم...
اشتراک در:
پستها (Atom)