مواد لازم: هویج . اب. شکر. پودر قلم گوساله.جعفری. ریواس پوست کنده شده. زرده تخم مرغ. اب پیاز.
هر کدام به مقداری که در متن ذکر خواهد شد.
من : غذایی که می خواهم آموزش بدهم تقریبا ساده است. اول تعدادی هویج را پوست می کنید. تعداد هویج ها بستگی به میل و موجودی تان در منزل دارد. بعد می گذارید خوب بپزد. اما اینکه چه مقدار طول می کشد تا هویج خوب بپزد مسئله ی اساسی است. در واقع اول باید دید که منظور از خوب چیست. ما طبق تعریف افلاطون خوب را مساوی با عادلانه می گیرم و بالعکس. بنابراین اجازه بدهید هویج عادلانه بپزد.اما این یک مقداری مبهم و حتی خنده دار است.پس برای آن هم که بدانید خود عدالت چیست باید به رساله ی جمهور مراجعه کنید.به طوری که در آن رساله شرح داده شده عدالت معنی پیدا نمی کند مگر آنکه ساختار کل جامعه عادلانه باشد. باید کل جامعه را از نو ساخت. یعنی خواندن جمهور به تنهایی کافی نیست. باید بعد از آن دست به انقلاب بزنید.البته شما کلا دو راه دارید. اول اینکه بیخیال پختن و خوردن این غذای خاص بشوید و بگذارید هویج تان چندتا گربه جوش بخورد و به زندگی سرتاسر اغماض تان ادامه دهید. راه دیگر این است که کمال گرا باشید و مکاویجی را نخورید مگر آنکه هویجش خوب پخته شده باشد.در اینصورت گریزی از انقلاب کردن نیست. البته این هم راه چندان آسانی نیست. ممکن است انقلاب به بیراهه برود و اصلا نتوانید پس از انقلاب جامعه ای داشته باشید که در آن خوب و عادلانه معنی پیدا کند. یا چمیدانم خود شما را همان اول قبل از آنکه لب تان به هویج کذایی بخورد(حتی هویج خام) بگذارند جلوی دیوار و چهار تا تیر ژس خالی کنند وسط سینه تان. اما از من می شنوید به ریسکش می ارزد.
منتقد آشپزی : شما مرتکب دو مغالطه شده اید که ناشی از زبان است و به همین دلیل است که می فرمایید برای خوردن هویج پخته ی خوب اول باید انقلاب کرد.. در حالیکه در اینجا منظور از خوب، به اندازه ی کفایت است.
من : فرقی نمی کند. برای این هم که بدانید کافی چیست باید مبنایی داشته باشید. می توانید مثلا به یک گیاهشناس رجوع کنید یا یک متخصص گوارش یا یک مهندس کشاورزی یا یک پزشَک تغذیه و یا حتی یک سرآشپز بین المللی و الخ. اگر فرض کنیم از هر کدام از این عالیجنابان صدتا در جهان وجود داشته باشد و اگر قبول کنید که اینها در همه جای جهان پخش اند و اگر باز هم قبول کنید که عقایدشان گاهی چه حد متضاد و چه حد متناقض است به این نتیجه می رسید تعریف افلاطونی را پذیرفتن عین عملگرایی است.
منتقد آشپزی: باز هم مغالطه.منظور از کفایت یک مفهوم کلی نیست که برای همه در همه جای جهان جواب بدهد. هویج به اندازه ی کافی باید پخته باشد یعنی هویج به اندازه ی کافی "برای شما" پخته باشد. شما می توانید با آزمون و خطا این را به دست بیاورید. هویج را بیندازید توی آب جوش و بگذارید چند تا قل بخورد. بعد امتحانش کنید. اگر هنوز کافی نبود چند قل دیگر لازم است. اینطوری می توانید ظرف چند ساعت بفهمید که هویج چقدر قل بخورد برای شما ایده آل است.
من: البته این مربوط به وقتی است که من بخواهم برای خودم غذا درست کنم و تازه شخص من هم صلاحیت قضاوت درباره ی اینکه چه چیزی برایم ایده آل است را داشته باشم که نمی دانید چه مسئله ی مناقشه برانگیزی است و اگر واردش شویم هیچگاه مکاویج را نخواهیم خورد.ولی حالا اگر بخاطر کمبود وقت این را بعنوان فرض قبول کنیم که شخصا این صلاحیت را دارم نباید فراموش کرد که الان دارم دستور غذا می نویسم. این یعنی که شخص من اصلا مطرح نیست و باید دستوری"کلی" ارائه کنم.. بنابراین گمان می کنم آسانتر است که مخاطبانم انقلاب کنند تا اینکه آنها را به دست انبوهی از ابهام رها کنم.
منتقد آشپزی: شما دیوانه اید.
من : باشد. ولی احتمالا مکاویج هام حرف نداره.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر