۱۳۸۸/۵/۲۳

پاسخ به چند اسطوره


 


 - محمدرضا شاه خیلی دموکرات تر از خامنه ای بود. باید به روانشناسی فردی اعضای داخل قدرت توجه کرد. محمدرضا ضعیف بود و خامنه ای قوی است. محمدرضا شاه مذبذب بود و خامنه ای نیست. محمدرضا وقتی شرایط را انقلابی دید به اصلاح تن داد و گفت من صدای انقلاب شما را شنیدم و خامنه ای چنین نخواهد کرد.


- دیکتاتورها علی رغم تفاوت های شخصیتی همه شبیه به لمپن ها رفتار می کنند. یعنی هفت هشت تا کشیده ی اول را هم که بخورند همچنان رجز می خوانند. اما وقتی که پشتشتان به خاک مالیده شود چهره ی متمدن و مداراگرشان را می بینیم. من  جز سال پایانی حکومت پهلوی هیچ نشانه ای از مدارا گری در محمدرضا نمی بینم. او نه تنها مخالفانش را تحمل نمی کرد بلکه بی طرف ها را هم برای پیوستن به حزب فرمایشی اش می ترساند. دچار چنان غروری بود که برای کل دنیا نسخه می پیچید و غربی ها را بخاطر سیستم چند حزبی شان مسخره می کرد. در پیوستی که برای دستگیری اعضای سیاهکل از طرف شاه ضمیمه شده بود آمده است که "من بیشتر از این حوصله ندارم. زودتر قلمع قمعشان کنید ...اگرنه چنین و چنان"


اما ان آدم مغرور و یکدینده هم وقتی دید پشتش به خاک چسبیده مثل همه ی لمپن ها چهره ی گفتگوگرش را نشان داد. خامنه ای هم چنین خواهد کرد. انتظار ندارید که یک لات بی سرو پا  با سه چهار تا سیلی دموکرات شود.


-شاه پشتوانه ی مردمی نداشت. میلیشیا نداشت. اما اینها اوضاع را که بحرانی ببینند مردم هوادارشان را مسلح می کنند و همراه با مییلیشیای فعلا موجود،می اندازند به جان جنبش.


- شاه هم میلیشیا داشت. طبیعتا اسمش میلیشا نبود. اسمش می توانست ناموس پرستان یا خدا-شاه- ملتی ها باشد. اما در اغلب تظاهراتی که بخصوص در شهرستانها و قبل از تظاهرات میلیونی مردم تهران در سال پنجاه و هفت روی داد مرگ تظاهرکنندگان بر اثر ضربات چاقو و قمه بوده. اسلحه هم اگر می خواستند داشتند. به گواه اینکه وقتی فدایی ها خواستند شعبان بی مخ را بکشند به رویشان هفت تیر کشید. میلیشای جمهوری اسلامی همین است که می بینیم. همین تلفیق رنگ وارنگ بسیج و لباس شخصی ها که با نیروهای نظامی و انتظامی ادغام شده اند. اگر توان دیگری داشتند در این شرایط رو می کردند. ندارند که چماقدارانشان کلاه کاسکت موتورسواری با پرچم آمریکا می گذارند روی سرشان و یکی شلوار گرم کن تنش است آن یکی شلوار روپوش مدرسه اش. یکی جلیقه دارد یکی فقط یک چفیه انداخته. خیلی هایشان هم کلاه ندارند. این چیزی که در تهران امروز ما می بینیم همه توان عملیاتی جمهوری اسلامی است که با فرسایشی شدن ماجرا ضعیف می شود. حتی اگر روی ضربه های اخلاقی- وجدانی که این نیروها را جدا می کند اصلا حساب نکنیم از نظر جسمی و مالی رو به تحلیل اند. هر چه آنها خشن تر می شوند فضایشان گلخانه ای تر می شود و نگهداری شان هزینه بر تر. اگر بسیج در دهه شصت توانست قدرتمند باقی بماند به این دلیل بود که خوب یا بد  به خاک کشورش وصل بود. اما اینها روز به روز به لژیونر شبیه تر می شوند و لژینورداری یک امپراطوری مثل روم را هم ساقط می کند چه برسد به جمهوری پیزوری ولی فقیه.


- پهلوی ایدئولوژی ای نداشت که ازش حمایت کند و اینها دارند.


 


- شاه(پهلوی) هم ایدئولژی داشت . مدام هم سعی می کرد برایش بعد فلسفی بتراشد . از داخلش انقلاب سفید هم بیرون می آورد.داده بود برای این انقلاب "دیالکتیک" هم اختراع کنند. پدر ملت، هویت ملت، ودیعه ی الهی برای حفظ تنها کشور شیعه ی جهان،تنها نقطه ی اتصال قومیت و جغرافیای پراکنده ایران و عامل حفظ یکپارچگی و دژ استواری در مقابل تجزیه طلبی انیرانیان، ایستادگی در برابر امپریالیسم الحادی شوری و ...الخ. از نطق های شاه و از ابراز احساسات و جان نثاری سر سپردگانش مشخص است که حکومت او هم به ایدئولوژی گیریم احمقانه ای آویزان بود. حرکت مردم و وادار کردن رژیم به کشتار در خیابان( و نه در خانه های تیمی) رژیم را خلع سلاح کرد. ایدءولوژی اسلامی جمهوری اسلامی هم اگر روزی واقعا جدی بوده  تا به حال بسیار ضعیف شده است. وقتی حکومت ها را مجبور می کنی در خیابان به روی مردم بی اسلحه شلیک کنند آنها را از نظر اخلاقی سترون می کنی. و هیچ ایدئولوژی ای روی اخلاق سترون شده دوام نمی آورد.به همین دلیل است که هر چه می گذرد . در تظاهرات مردمی به چهره های مذهبی بیشتری بر می خوریم. الان از محتوای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی چیز باقی نمانده جز پرت و پلاگویی های فاطمه رجبی که آنقدر رسوا است که به اشاره هم احتیاج ندارد. این جنبش هیچ دست آوردی هم که نداشته باشد مهمترین سلاح رژِیم( ایدئولوژِی شیعی-اسلامی) را بی اثر کرده. حالا خودشان از شنیدن الله اکبر می ترسند که وضعیت ایزورد اما کیف آوری است.


 


نتیجه: از این انشا نتیجه می گیریم که ما در ابتدای راه یک تغییر بزرگ هستیم. کسی آن را برایمان گارانتی نکرده.ممکن است بسیار خونین تر از این که هست بشود. ممکن است ماههای سیاه و پرعزایی را سپری کنیم. اما اگر این حرکت ها ادامه پیدا کند من یکی شک ندارم سید علی و همه بارگاه ملکوتی اش مثل یک برگ خشک در آخر یکی از روزهای پاییزی دلنگی می افتد پایین. از دکترهای ایشان ملتمسانه استدعا داریم "آقا" را تا روز دادگاهشان زنده نگه دارند.

۹ نظر:

  1. خيلي جرات نمي كنم كه در اين فضاي مجازي همه چيز را بنويسم اما فكر مي كنم توان آقايان(شما بخوانيد ملاها) از شاه به مراتب بالاتر و شايد حتي قابل قياس نباشد...حداقلش اين است كه اينها وصل به قدرت لايذال الهي هستند و ....

    پاسخحذف
  2. مکابیز جان، یه سر به فاروم نمیزنی؟ بیا دلمون برات تنگ شده.مکابیز: سلام. منم دلم کلهم اجکعین تنگ شده برای فروم و رفقای توش. حتما میام. چند روز پیش هم اومدم دیدم جمعتون خدا رو شکر جمعه.

    پاسخحذف
  3. خوب بود ...تا حالا به این حد برای زدن حرف سیاسی باهات دلم لک نزده بود .بهم کلی چسبید ...تند تند بنویس.مکابیز:مرسی. این "س. ا" یعنی سعید امامی؟ البته یک حدس هایی می توانم بزنم. به عبارتی شما در دبی تشریف دارید؟به نگر می رسد قضیه از سفری سیاحتی زیارتی به منظور نظر دیدار یار و دیدن کنسرت ابی و برنامه ی حجی جون و احیانا رفتن به کلاب های شبانه فراتر رفته و تبدیل به مهاجرت شده است.

    پاسخحذف
  4. حقیقت های بزرگ به همان نسبت که ماندگارند تهی اند، تهی مثل یک آرمان. حقیقت های موضعی حال و روز بهتری دارند. به همین دلیل باید مواظب باشیم که با آن ها گرفتاری پیدا نکنیم وگرنه همین می شود که نوشته اید و بروبرگرد هم ندارد.تنها فرق این امپریالیست های فاشیست مسلک امروزی (با آن آرمان اسلام جهانگیرشان) با آقایان درباری سابق این است که شاه ایدئولوژی خود را گسترش نداد. منتهای حرکت ایدئولوژیک او تأسیس حزب رستاخیز بوده است که در همان زمان خودش هم طبق قول خیلی ها موجب خنده بود و هیچ کسی جدی نمی گرفتش.

    پاسخحذف
  5. سلام از طریق وبلاگ زهرا اچ بی وبلاگت رو دیدم امروز براش این کامنت ذیل رو گذاشتم ولی سانسور کرد ! خانم زهرا .اچ. بی عزیزمهم نیست بنده طرفدار جمهوری اسلامی هستم یا منتقدمهم نیست اسم و هویت بنده چیست و شما رو از کجا میشناسممهم اینجاست که اندکی تامل کردم در پستhttp://zahra-hb.com/1387/01/so-what-is-zahra-hb-s-jobبا اجازه همه جملاتی که شما به آنها استناد کردید در گوگل سرچ کردم دریغ از یک وبلاگ که درباره شغل شریف شما مطلبی حاوی آن جملات نوشته باشند فی المثل کافیست این را خودتان سرچ کنید :“این دختر خانم که بر اساس نوشته ای در وبلاگ خودش ” تو یه شرکته خفنه نظامی” برنامه نویس است!! ”جمله دوم و سوم رو سرچ کنید جز وبلاگ شما وبلاگ دیگری به عنوان منبع این جملات وجود نداره !!شما چه حدس میزنید ؟ حتما حدس میزنید ملت آی کیوی پایین دارند و شما سرشار از آی کیو هستید !لطفا اگر خواستید آی کیوی خود را به رخ دیگران بکشید ذکر منبع را فراموش نکنیداما اینکه انگیزه شما از خودزنی احتمالی چه بوده ! به بنده مربوط نیست، خودتان به روحیات ویژه ای که دارید رجوع کنید تا دست گل به آب ندهید. بازشناسی خویشتن گاهی ضروری ست.بدرود

    پاسخحذف
  6. اگه اشتباه نکنم بایستی فارغ التحصیل علوم انسانی باشید فلسفه یا زمینه های مشابه آن ... من تعجب نمی کنم از اینکه امثال زهرا با دید حقارت آمیز به رشته های علوم انسانی فلسفه، سیاست، جامعه شناسی و ... نگاه کنن دلایل مختلفی داره یک دلیلش ذهنیت تک خطی افرادی مثل زهراست تصورات بسیار ساده انگارانه نسبت به فلسفه، سیاست و ... برای همین تحلیل های بسیار آبکی نسبت به تحولات جاری سیاسی کشور ارائه میکنه متاسفانه گرایش شدید خانواده ها به رشته های مهندسی و پزشکی باعث شده این ذهنیت از دوران بچگی در اذهان نسبت به علوم انسانی باقی بمونه تا جایی که هنوز تفاوت سیاست شناس رو با سیاست مدار نمی دونن و تصور میکنند شخصی مثل احمدی نژاد با داشتن دکترای مهندسی متخصص سیاست هم هست !!

    پاسخحذف
  7. سلام. آقا من از سر بیکاری رفتم و این پستی که "..." گفته و کامنت‌هایش را خواندم. فکر می‌کنم منتشر کردن اسم و فامیل آدمی که مثل خودت بی‌نام می‌نویسد و وسواس هم دارد که ناشناس بماند، اخلاقاً کار درستی نیست. حالا هرقدر هم که یارو "خنگ" و مستحق "چند تا پس گردنی" باشه. به خصوص که (ظاهراً) دستش به منبع قدرتی هم بند نیست. (مزدور صاحب‌ قدرتی نیست.) البته این آخری صرفاً حدس است.مکابیز: سلام. من نمی دانم منظورتان کدام پست و کدام کامنت است. اما مطمئنم من در این وبلاگ یا هر جای دیگری عمدا چنین کاری نکرده ام. به طور قطع چنین کاری اخلاقا نادرست است و من ابدا چنین کاری نمی کنم. اما حالا که شما می گویید به شک افتاده ام که نکند سهوا چنین اتفاقی افتاده باشد. بنابراین لطفا دقیقا اشاره کنید که منظورتان کدام پست و کامنت است تا ببینم اگر این کار شده است درستش کنم. اگر هم فکر می کنید ممکن است کامنت عمومی نقض غرض باشد کامنت خصوصی بگذارید.

    پاسخحذف
  8. ظاهراً خوب توضیح ندادم. منظورم این نبود که شما خودتان این کار رو کرده‌اید. منظورم اینه که با اجازه‌ی انتشار کامنت بالایی (همین 3 تا بالاتر که توش اسم و فامیل یک بلاگر آمده) عملاً توی وبلاگ شما اسمش لو رفته. این کامنت:نویسنده: ... پنجشنبه 5 شهریور1388 ساعت: 22:27مکابیز: نمی دانستم اسم ایشان جزو اسرار است. ممنون که تذکر دادید. تصحیح شد.

    پاسخحذف
  9. بی صبرانه منتظر آن روزیم!

    پاسخحذف