آنچه در زیر می آید پاسخی است به دو دعوت وبلاگی...
آنچه در زیر می آید پاسخی است به دو دعوت وبلاگی،از جناب کوروش که شبه فراخوانی برای نوشتن در زمینه ی معماری داده اند و امید خان خودمان که لیست فیلمهای به یاد ماندنی را از مدعوین خواسته است.
معماری : حرف زدن درباره ی معماری با وجود دو فرض ظاهرا همواره درستی که در زیر معرفی می شود آسان است.
1)هر چیز التقاطی لزوما زشت و عقب افتاده و تازه به دوران رسیده است.
2)تهران شهر التقاط است.
بر مبنای این دو فرض هر کسی می تواند خودش را از دسته ی تازه به دوران رسیده ها،گوسفند فروش ها و نمایندگان ابتذال بازاری ناشی از دلالی پول نفت جدا کند.من به این احکام طبیعتا و بطور قاطع مشکوکم .من همین خانه های التقاطی،با آجر سه سانتی های شوره زده و سنگ مرمر قلابی و ستونهای بزرگ یونانی برای یک خانه ی دویست متری و برج های بلند تمام شیشیه ای(که می توانند نشان دهنده ی مدرن زدگی قلابی یک پایتخت جهان سومی باشد)را می پذیرم.بعنوان نمادی از واقعیت حضور من در تهران امروز.ما "جمهور" را در بهترین حالتش به انگلیسی می خوانیم اما دل مان می خواهد یونانی یونانی باشد و ایرانی ایرانی.دل سوزاندن برای زیباشناسی شهری گذرنامه ای است برای خارج شدن از دسته ی خز و خیل ها.اما من یکی هربار این گذرنامه را می بینم شکی ندارم که جعلی است.من به ارامش ناشی از سفال،به گلدانهای شمعدانی روی ایوان، به بوی نم در کوچه های تازه آب پاشی شده ی چهار متری و به هر چه اصالت فروشی هایی اینچنینی است مشکوکم.در همین تهرانی که هست،که با همه ی حماقت ها و محدودیت هایش به خودم شبیه است.در همین خانه های سه طبقه و چهار طیقه ی مکعبی که کوچکترین ذوق هنری ای در ساخت شان بکار نرفته و راه پله ی اضطراری ندارند اما هر واحدشان به یک عدد ایفون تصویری مجهز است، راحت ترم و وقتی از آن کوچه های نم زده از سر اضطرار گذر می کنم یادم می افتد که "شفا" را به کمک توضیحات مترجم می خوانم و نمی توانم بدون دود کردن یک بسته ی کامل دانهیل قرمز وارداتی و یاد چهار سریال و پنج فیلم مختلف افتادن یکی از حکایت های سهروردی را به آخر برسانم.خلاصه اینکه حرف زدن از معماری یک جنبه ی تبلیغاتی و بازاریابانه برای شخص حراف دارد.پس شاید بهتر است به جای حرف زدن از ان انجامش بدهیم یا انجامش ندهیم.
فیلم های به یادماندنی : فیلم هایی که بخواهم لیست کنم طبیعتا چیزی نیستند جز معرفی از شخص بنده در وضعیت حاضر.بنابراین و با پذیرفتن این فرض ترجیح می دهم حال و روز خودم خودم را آگاهانه و مقداری هم خودبزرگ بینانه(که بهرحال از آن گریزی نیست) معرفی کنم.
1)ادوارد دست قیچی
2)پی
3)ترک لاس وگاس
و در حاشیه فیلم فریاد مورچه ی محسن مخملباف را بعنوان قلابی ترین و مزخرف ترین فیلمی که در زمینه ی رستگاری بشر،جستجوی ایمان و لونای شاد ساخته شده انتخاب می کنم.
مکابیز گرامی باعث بسی خرسندی است که شما و لئون به ما افتخار دادید و در این ضیافت شرکت نمودید .من که واقعآ از نوشته های شما دو نفر لذت می برم و زودتر از این حرفها شما را در پیوندهای روزانه لینک کرده بودم.در مورد معماری هم حرف شما را قبول دارم .یک روز یکی از کارفرمایان صادق ما گفت تا زمانی که شما مهندسان معمار نبودید معماری و شهرسازی ما مشکلی نداشت .او درست می گفت اما امروز ما معمارن هستیم و با بودنمان باید کنار بیاییم .
پاسخحذفمکابیز جان حرف شما در صورتی درست است که مجبور باشیم فقط بین این و آن یکی را انتخاب کنیم! (یعنی بین مدرن زدگی قلابی جهان سومی، و اصالت فروشی با گلدان شمعدانی و پیچ امین الدوله روی دیوارهای آجر قرمز) ولی واقعاً مجبوریم؟ انزجارت را از آن گذرنامه ی قلابی از ابتذال درک می کنم، این را هم می فهمم که ظاهرا خیلی هم در دسترس ما نیست که معماری مدرن واقعی را تجربه کنیم... اما چرا سعی نکنیم؟ (منظورم این است که آنهائی که دست اندرکارند سعی کنند، نه من و شما- مثلا همین آرشیتکت های جوان.)
پاسخحذفکاملن با این که حرف زدن درباره ی معماری فقط جنبه ی تبلیغاتی برای یارو داره موافقم. مهم اینه که حالا حرفی که یارو زده چه قدر از عهده ی جلب خاطرخواه-مشتری-پارتنر بر بیاد. کافیه یه نگاهی به نوشته های معمارهایی که به همین دعوت جواب دادن و به خصوص نوشته ی خود دعوت کننده بندازیم که بفهمیم اصولن معمارای ایرانی اگرم قرار باشه حرف بزنن، همون نقل قول کنن سنگین ترن. اینجوری کمتر خنده دار می شن.
پاسخحذفبازگشت پیروزمندانه ی شما را از زیارت عتبات عالیات تبریک عرض می کنیمیاد یه مقاله ای افتادم که معماری خونه های غول پیکر ایرانی توی بورلی رو بررسی کرده بود و نکته ی جالبش این بود که کاخ اعیانی ایرانی در بهترین جای آمریکا با کاخ اعیانی ایرانی در بهترین جای تهران مو نمی زد: اغراق شده، ضخیم، زلم زیمبودار و بی هدف. یعنی اینکه نقش ژنتیک رو نباید نادیده گرفت!
پاسخحذفمن نقطه نظر بدبینانه ی بایا را درک نمی کنم. مهندس سیحون را حداقل می توانم مثال بزنم که هم کار کرد و هم حرف زد و در عمل و تئوری خیلی هم خوب بود.
پاسخحذفکوروش:ممنون.البته من در لزوم وجود معماران شک ندارم.تا این حد جسارت نمی کنم.آنچه نوشتم درباره ی نوعی غرزدن به زیباشناسی شهری بود با معیار "اصالت"که فکر می کنم نوعی ژست است برای خارج شدن از دسته ی ادمهای موجود بدون اینکه طرف عملا قدمی برای خارج شدن برداشته باشد.آنطور که مثلا یک بورژوا که هیچ فرقی با پدر و برادرانش ندارد سعی می کند با انتقادهای خشک و خالی(در ادبیات مثلا) موضع خودش را از آنها جدا کند.در حالیکه عملا جرات ندارد خودش طبق موضع ادبی-انقلابی خودش زندگی کند.-----------------------------رویا:بله.ابدا نباید خودمان را به دو انتخاب موجود محدود کنیم.بخاطر همین است که گفتم شاید بهتر باشد بجای حرف زدن از معماری آن را انجام داد.برای اینکه گزینه ی دیگری ساخته شود.----------------------------بایا:در مورد نویسنده وبلاگ "اثر" نظرت را قبول ندارم.هر کس که از معماری می نویسد از این گذرنامه ها نشان نمی دهد.اتفاقا من این روزها این گذرنامه را بیشتر دست غیرمعماران می بینم.بخصوص یکی از مترجمان شهیر وطنی را به یاد می اورم که با شلوار جین و کوله پشتی و بطری اب مدنی در باغ ملی ایستاده بود و داشت برای اصالت از دست رفته تاسف می خورد.---------------------------ازموسیس:ممنون.زیارت خوبی بود.تاکتیک نا پذیر رفته و تاکتیک پذیر بازگشتم که می تواند از کرامات این زیارت محسوب شود.
پاسخحذفبا اجازه،میلوش فورمن: پرواز بر فراز آشیانه فاختهوودی آلن: زلیگفرانسوا تروفو: فارنهایت 451
پاسخحذفسلامی دوبارهسیمای شهر نیز مثل لباس یا صدای نوارهایی که از درون ماشین ها می آید تظاهر لایه های پنهان فرهنگی ماست. التقاط ریشه های عمیقی دارد و لزومن چیز خوب یا بدی نیست . این امر هم مختص ایران نیست . کشورهایی مثل امریکا و کانادا سیمای به مراتب آشفته تری دارند. چرا راه دور میروید .مگر بی هویت تر از سیمای شهری دوبی هم سراغ دارید .آیا ما می توانیم به این ساختمانها هویت تزریق کنیم ، در حالی که کل مملکت بی هویت است .شما در دبی یک گالی نقاشی ، یک آمفی تئاتر یا حتی یک مجسمه ی سرگردان درون شهر می توانید پیدا کنید؟ دریغ از حتی یک خواننده ی پاپ در پیتی . غرض از این حرف ها این بود که معماری هم جدای از سایر پدیده ها نیست .
پاسخحذفاشاره ام بیشتر به کیفیت نوشته ها بود. تادائو آندو یه کتابی داره به اسم "شعر فضا" که وقتی متن هایی که در پی این دعوت نوشته شدن رو می خوندم، ناخودآگاه با متن آندو مقایسه اش می کردم. مشکل این متن ها بیش از حد درشت و پیش پا افتاده است. آخه مگه می شه اسم کسی رو معمار گذاشت که فکر می کنه آجر رو با عشق روی هم گذاشتن یه حرف گفتنیه؟ دقیقن مشکل معماری ما وقتی خودشو نشون می ده که مهندس ها فکر می کنن که معمارن.
پاسخحذفدر مورد ژست حق با شماست ولی این هم مختص معماری نیست .خیلی آدمها را دیده ام که به زور موسیقی کلاسیک یا اصیل گوش می کنند در حالی که سایقه ی آنها بلک کت و اندی است .یا نویسندگانی که زن و بچه هاشان ر-اعتمادی می خوانند.
پاسخحذفکوروش:مسلما من در نهایت افاضات معمارانه را(نه معماری را)جدا از سایر افاضات بی ربطی که در فضای فرهینگی ما وجود دارد نمی دانم.منتهی در این نوشته با موضوع خاص معماری سعی کردم اولا احساسم را درباره ی موضوع اصالت در برابر التقاط روشن کنم.ثانیا مشخص کنم که این قبیل افاضات گذرنامه ی معتبری برای خارج شدن از فضای التقاط و وارد شدن به فضای اصالت به دست گوینده نمی دهد.----------بایا:من با کلیت حرفت مخالفتی ندارم.اما من در نوشته ای که نویسنده ی وبلاگ اثر برای موضوع مطرح شده نوشته بود چنین چیزی ندیدم.در نوشته ی ایشان به خانه خارج از نقش اش در شهر پرداخته شده بود که چه از ان خوشمان بیاید چه نه حاوی اظهار نظر های انچنانی درباره ی زیباشناسی شهری نبود.
پاسخحذفبه بایا:×××× .تو که جرات نداری آدرس بذاری ×××× .-------------------مکابیز:بخش های توهین امیز نوشته ی شما حذف شد.اما خنده دار است که فحش هایی که داده اید دقیقا به خود شما بر می گردد که ادرس نگذاشته اید.اگرنه خوانندگان این وبلاگ ادرس وبلاگ بایا را می دانند.
پاسخحذف