tag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post2377999936750194502..comments2024-02-06T22:13:01.346+03:30Comments on سفر به انتهای شب: صداقت، سینهسوختگی و تشویق حضارzenohttp://www.blogger.com/profile/08417709184437635225noreply@blogger.comBlogger7125tag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-33787542752250292912014-12-20T14:48:01.224+03:302014-12-20T14:48:01.224+03:30حسین شیرزادی و ناشناس اول
بله. فکر میکنم با ارزیا...حسین شیرزادی و ناشناس اول<br />بله. فکر میکنم با ارزیابی در "لحظه" ودر "موقعیت" امکان گریز از آن وجود دارد. منتهی راه تضمین شده و دستورالعمل فرمالی وجود ندارد که همیشه جواب بدهد. نقد مدام بدون جبهه بندی پیشنهاد من است. در مورد موضوع اباذری کاملا قابل پیش بینی بود که خود حرفهای اباذری هم تبدیل به همان چیزی شود که نگرانش کرده. ابزار سیاست زدایی. اینکه گفتگو ساز بوده به خودی خود حسن نیست. فیلم گلشیفته و رفتارهای شاهین نجفی و صفحه بچه پولدارهای تهران هم به این معنی گفتگو ساز بوده اند. ولی در همه این موارد نتیجه گفتگو شکل گیری یک جبهه بندی کاذب بوده که باعث میشود سر هیچ و پوچ ادم چشم باز کند و ببیند در کنار کسی مثل مهدی خلجی ایستاده است. برای اینکه به هر ضرب و زوری از او فاصله بگیرد می رود آن طرف میبیند اوه. فرج سرکوهی آنجا است.تفکر جبههای خطرناک است.<br /> اباذری در این موقعیت بسیار فروتر از استانداردهای خودش ظاهر شده. برای هر کسی پیش میآید. اما وقتی این عکس العمل شلخته را بعنوان نمونه ی کنش رادیکال معرفی میکنند بر دوستان واجب است که نقد کنند. راهش هرچه باشد این نیست. <br />بعنوان مثال آن که میگوید نمیشود بدون پرداختن به زیبایی شناسی به موضوع پرداخت و بعد با مرجعیت تحقیقات یک موسیقیدان میگوید این موسیقی مبتذل است. بعد هم حرفهایش را می چسبانند به ادورنو و فرانکفورتی ها و اعتراض نمیکند. موتزارت و شوئنبرگ را کنار هم قرار میدهد. با دانشجویی که مشخصا در جواب او باید گفت به "نوبت شما" زنگ بزند و درد دل کند کل کل میکند و آن تمثیل عامیانه (بنز و پراید) را بکار میبرد و الخ.<br /> ادم وقتی عصبانی باشد ممکن است اینطور از استانداردهای خودش عدول کند و هر کس حق دارد عصبانی باشد و تحت عصبانیت از استانداردهای خودش عدول کند. اما دوستان بجای دربست پذیرفتن حرف دوست، باید نقدش کنند. من در تشویق کردن حقیقی و مجازی اباذری نوعی بی تفاوتی راستگرایانه به سرنوشت او بعنوان یک متفکر دغدغه دار و جدی میبینم. <br /> zenohttps://www.blogger.com/profile/08417709184437635225noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-49375103352114780982014-12-19T09:25:02.245+03:302014-12-19T09:25:02.245+03:30جواد (ناشناس اول)
تقریبا همه ی نقدهایی که در مورد ...جواد (ناشناس اول)<br />تقریبا همه ی نقدهایی که در مورد این ماجرا خواندم یه وجه مشترک داشت که اباذری را ول کن من را ببین. سعی در تذکر خطاهای اباذری انگار که یک جامعه شناس دارد نقد میکند و باید نکاتی را تذکر داد. به نظر من اون اتفاق یک نقد نیست یک گفتگو هم نیست. بیشتر از همه نمایان کننده ی فشاریست که یک ماه به ذهن حساس یک نفر وارد شده و شدت کوبیدن روی میز یا زیر میز زدن معیار اون شدت است. باذری نمی آید برون ریزی کند و بعد هم فکر نمیکند کاری کرده. می گوید: "پاشو بریم آقا ساعت هشت و نیمه". قبول ندارم ایفای نقشی میکند. کاش شما به جای تحلیل فیلم آن جلسه، به جای تقلیل به یک فیلم آنرا واقعیت حساب میکردید. منظورم فیلم شبکه نیست. تحلیلی فیلم گونه ی یک واقعیت طوری که انگار کارگردان این نکته ها را درونش قرار داده. صحبت از نقاب میکنید.<br />اصلا موافق نیستم کسی که چندبار تکرار میکند موضوع ساده است میداند یا اصلا اینطور است که موضوع ساده نیست. از این حرفهایی ست که کسی که به حرف اش اعتقاد داشته باشد عصبانی نمی شود. <br />تشویق ها برای اباذری در این شرایط نه هشدار است نه دردناک. اصولا شنیده نمی شود. مهم هم نیست. همه دست نمیزنند. همینکه شما دست نمیزنید بس است. قرار نبوده، ممکن نبوده دست نزنند. رفتار حاضران ربطی به اباذری ندارد چون تاثیری بر او ندارد و ایضا خطری.<br />خیلی نا امیدکننده برای من آنجا که گفتید: "اباذری به درستی میگوید شما انتخاب نمیکنید. گمان میکنید که انتخاب میکنید. این را میتوان با همین شدت و حدت به خودش گفت. شما انتخاب نمیکنید. انتخاب میشوید که در این تعزیه شمرخوانی کنید". از جهتی درست است. اباذری هم انتخاب نمی کند. در جهان انتخابی وجود ندارد. دوستی ایی وجود ندارد که از روی منفعت نباشد. اما چه کسی میتواند دوستی برای همصحبتی و سبک کردن بار زندگی را با دوستی برای نفع مالی در یک ظرف قرار دهد. <br />حساسیت اباذری هم دردسر دارد هم منفعت. میتوانست از روز اول با خودش بگوید احمق ها زیادند و کاری از دست من ساخته نیست. اما نمیتواند. نمی خواهد بی تفاوت باشد. بارش سنگین میشود و صحنه ی زیبایی پدید می آید. اگر خنده دار نباشد باید بگویم مُثُل انسان را نمایان می کند. در مواجه با این صحنه من نمیتوانم ایرادی بگیریم یا نقدی کنم. فقط نظاره گر هستم. با کمی اغراق فکر میکنم هر کس به دنبال نقد ماجراست به بیراهه میرود.<br />مساله ی من این نوشته بود و رویکردی که از ابتدا بر آن حاکم است. اینکه چرا زنو این مسیر را میرود؟ چرا به این شکل؟ چرا توجه اش معطوف این شده؟ و چرا این شیوه ی روایت؟<br />میدانم کامنت پخش و پلایی ست. کاری از دستم ساخته نیست. امیدوارم منظورم را رسانده باشم.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-34038635273254755352014-12-18T08:56:58.295+03:302014-12-18T08:56:58.295+03:30با این الگو آیا اصولاً می توان نقد کرد؟ آِا امیدی ...با این الگو آیا اصولاً می توان نقد کرد؟ آِا امیدی به رهایی از آنچه که نقدش می کنیم وجود دارد؟ آن خطر اصلی که هر منتقدی در معرضش است آیا امکان رفع شدن دارد؟Anonymoushttps://www.blogger.com/profile/11865849124354681018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-6890558849941350862014-12-17T04:12:31.134+03:302014-12-17T04:12:31.134+03:30نقد اقای ذاکری را خواندهم. با بخشهایی از آن موافق...نقد اقای ذاکری را خواندهم. با بخشهایی از آن موافقم. ولی خاستگاه نقد ایشان متفاوت است و همچنین بیشتردربارهی اباذری متفکر و جامعه شناس است که بهرحال موضوع صحبت من نیست.<br />کامنت خصوصیتان را هم خواندم. مخالفت با کنش رومانتیک به معنی مواقت با کنشهای محافظهکارانه و مخالفت با هر نوع کنش انقلابی یا تغییرخواهانه نیست. بهرحال بحث در این باره زیاد است.<br /><br />zenohttps://www.blogger.com/profile/08417709184437635225noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-29212979070111031802014-12-17T03:36:34.295+03:302014-12-17T03:36:34.295+03:30نقد جامع تری از موضوع را در صفحه آرمان ذاکری می تو...نقد جامع تری از موضوع را در صفحه آرمان ذاکری می توانید بخوانید: <br />https://www.facebook.com/photo.php?fbid=1015387741821585&set=a.100580613302307.1244.100000511059683&type=1&permPage=1Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-44804717268536316122014-12-14T23:11:25.132+03:302014-12-14T23:11:25.132+03:30ناشناس:
اگر مایل بودید کامنتهای این سه پست را نگا...ناشناس:<br />اگر مایل بودید کامنتهای این سه پست را نگاه کنید. شاید به کار تشخیص فاصله بیاید.<br />https://plus.google.com/108572766709853509274/posts/J77nYzcd9JU<br />https://plus.google.com/108572766709853509274/posts/g9vix2qqo5u<br />https://plus.google.com/108572766709853509274/posts/8kZdpAzEgsi<br />اینجا هم دوباره تاکید میکنم. اگر به جبههبندی سیاسی باشد شخصا خودم را در جبهه اباذری میدانم. با لحنش هم مشکلی ندارم.(لحنش شاید بالاترین امتیاز را بگیرد از مجموعه کردار و گفتارش در آن جلسه). مشخصا درباره کل پروژه ی فکریش هم صحبت نمیکنم. <br />این نوشته یکی بطور جزئی درباره ی آن یوسف اباذریای است که در آن جلسه آن واکنش خاص را نشان میدهد یکی هم بطور عام دربارهی واکنشهای رومانتیک به وقایعست. <br />zenohttps://www.blogger.com/profile/08417709184437635225noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-8485828478338214172014-12-14T03:31:50.275+03:302014-12-14T03:31:50.275+03:30فکر میکنم برای شما هم پیش آمده که متنی بخونید یا ح...فکر میکنم برای شما هم پیش آمده که متنی بخونید یا حرفی بشنوید که صاحبش با ابزار ادبیات، اراده اش رو طوری پیش روی تون بذاره که نتونید هیچ نقدی یا نظری داشته باشید. انقدر ظریف و پیچیده میشه که یک کتاب برای نقدش لازمه و بعد خوندن اون کتاب خستگی ایی توی آدم میمونه که هدف نقد رو باطل میکنه. من توی این نوشته دوز و کلک های زیادی دیدم که توضیح یکیش هم به طور منسجم و کامل در توانم نیست. شاید اگر میدونستم هدف شما با من در قضاوت نزدیکه میتونستم.Anonymousnoreply@blogger.com