tag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post8931960634074253834..comments2024-02-06T22:13:01.346+03:30Comments on سفر به انتهای شب: داستان و نقد داستانzenohttp://www.blogger.com/profile/08417709184437635225noreply@blogger.comBlogger12125tag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-4463062651976262992007-03-06T09:18:00.000+03:302007-03-06T09:18:00.000+03:30بسیار عالی. هم نقد شما. هم متن اصلی.بسیار عالی. هم نقد شما. هم متن اصلی.ساراhttp://memoirenoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-42877181148838065492007-03-06T14:34:00.000+03:302007-03-06T14:34:00.000+03:30حالا هر کامنتی که بگذارم جماعت مینویسند به پای هند...حالا هر کامنتی که بگذارم جماعت مینویسند به پای هندوانه های متقابل. ولی خب. چه خیالی؟ به نظرم این فقط میتونه یه شانس برای کسی که مینویسه باشه تا خواننده ای مثل تو داشته باشه.لئونhttp://leonlog.blogfa.com/noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-55769893991052512002007-03-06T15:03:00.000+03:302007-03-06T15:03:00.000+03:30عالی بود. این داستان لئون را پنج-شش باری خواندم. ش...عالی بود. این داستان لئون را پنج-شش باری خواندم. شاید یکی از بهترین داستان کوتاه های فارسی باشد که تا بحال خوانده ام.بارها راجع به این ستاره ها توضیح داده ای ولی تا جایی که به یاد دارم نگفتی اینها از مجموع حداکثر چند ستاره است.voidnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-57400744988872715212007-03-06T16:49:00.000+03:302007-03-06T16:49:00.000+03:30مکابیز عزیز مورد چهارم دقیقا همان شیوه ای است که م...مکابیز عزیز مورد چهارم دقیقا همان شیوه ای است که من در داستانهای لئون خیلی دوست دارم. اینکه اصلا پرگویی نمیکند. ایجاز را خوب رعایت میکند.امیدواریم لئون به نوشتن داستانهای خود ادامه دهد تا مکابیز هم نقدهای خوب خود را برای تداوم لذت آنها بنویسد.فرانیhttp://www.feranilog.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-78751215178771166052007-03-07T09:11:00.000+03:302007-03-07T09:11:00.000+03:30سپاس فراوان. این بهترین داستانی است که تاکنون از ل...سپاس فراوان. این بهترین داستانی است که تاکنون از لئون خواندهام. در پیوند با سخن شما دربارهی دو خط روایی موازی، میخواستم به این نکته نیز اشاره کنم که در این داستان هر روایت مایهای از گونهی مخالفِ خود را نیز در بر دارد و یکدست تراژیک یا کمیک نیست. در بطن روایت نخست (کمدی) تراژدی یک زن - به قول رویای گرامی یک «مادام بوواری وطنی» - نهفته، که شما خود بهخوبی به آن اشاره کردید. روایت دوم (تراژدی) مدام مضحکبودنِ رفتار انسانها را در موقعیتهای غیرعادی پیش چشم میآورد (رفتار مأمور کنترل گاز در لحظهی خطر و پس از آن، رفتار خود راوی با او، رفتار نمایشی بازرس کار). در واقع سویههای گوناگون زندگی، پیدا و پنهان، در هر دو خط روایی حضور دارد. نقطهی اوج داستان به دید من آنجایی است که این دو روایت موازی - که راوی در جریان داستان با هر یک جداگانه درگیر است - در نقطهی انفجار ِ خشم فروخوردهی راوی - که عنوانِ داستان نیز از جملهی نخست آن برگرفته شده - به هم میپیوندند. گرچه او پیش از این که در ماجرای معدن بهطور جدی درگیر شود از تهدیدکردن زن سخن گفته، ولی آنجا که این تهدید سرانجام عملی میشود، گویی احساس درونی راوی و اعتراضش به جهان پیرامونش - به شیوهای پنهان و نامستقیم - از روایت دوم به اولی سرریز میکند. هر خط روایی، با همهی غرابت و دوریاش از دیگری، در حکم حاشیهای یا توضیحی است بر آن یکی، و بخشی از جهان متناقض، گروتسک و آشوبزدهای را میسازد که راوی در آن میزید.پژوهندهhttp://zarathustra.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-1280458720398798522007-03-07T13:24:00.000+03:302007-03-07T13:24:00.000+03:30شماره سه را دوست دارم.شماره سه را دوست دارم.نگارnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-44852626612411425872007-03-07T14:48:00.000+03:302007-03-07T14:48:00.000+03:30سلام. می خواستم خواهش کنم اگه وقت داشتی و دلت خواس...سلام. می خواستم خواهش کنم اگه وقت داشتی و دلت خواست این پست و کامنتهاش رو بخونی و نظرتو بگی:http://protester-notes.blogspot.com/2007/03/blog-post_06.htmlرویاhttp://darang.wordpress.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-91059665497217095482007-03-07T21:32:00.000+03:302007-03-07T21:32:00.000+03:30جالبه، من فکر میکردم موضوع واقعیه! :))جالبه، من فکر میکردم موضوع واقعیه! :))بایاhttp://baya.persianblog.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-3202128252635250992007-03-07T21:33:00.000+03:302007-03-07T21:33:00.000+03:30ولی واقعیهها! نیست؟ولی واقعیهها! نیست؟بایاnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-79748885861493773752007-03-08T11:01:00.000+03:302007-03-08T11:01:00.000+03:30void :صفر ستاره :بعنوان داستان فاقد ارزشیک ستاره :...void :صفر ستاره :بعنوان داستان فاقد ارزشیک ستاره :ضعیفدوستاره :متوسطسه ستاره :خوبچهار ستاره:عالیپنج ستاره :شاهکار----------------رویا :سلام.چشم حتما---------------بایا :احتمالا مثل بسیاری از حکایت ها تلفیقی از واقعیت و خیال است یا بر عکس.اما مهم این است که مثل یک داستان نوشته شده.مکابیزnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-39013682050678027152007-03-09T02:17:00.000+03:302007-03-09T02:17:00.000+03:30آره خوب، کلن گفتمآره خوب، کلن گفتمبایاnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-90717104078270734912007-03-09T17:28:00.000+03:302007-03-09T17:28:00.000+03:30من هم دوست دارم نظرم را بگویم اگرچه نظرم برخلاف دو...من هم دوست دارم نظرم را بگویم اگرچه نظرم برخلاف دوستان دیگر که حرفه ای و با انصاف آمیخته به سواد ادبی نقد کردند فقط و فقط سلیقه شخصی من است. بعد از خواندن متوجه شدم که شخصیت روایت گر در این داستان همدل و همداستان با خواننده "زنک" و صاحب معدن (وچندتا شخصیت دیگر) را مورد تخطئه تلویحی قرار میدهد. این کار را نویسندگان از ابتدای نوشتن داستان و رمان کرده اند، گاهی به وضوح و گاه در پرده. ولی همیشه در این راه فرقی بوده بین نویسندگان خوب و نویسندگان بهتر، به این ترتیب که نویسنده بهتر از این نقطه شروع نمی کند به نوشتن و آفریدن. نویسنده خوب از دوست داشتن همه کاراکترها چه بد چه خوب شروع میکند. حتا به انتها هم که میرسد احساس میکنیم تخطئه اش بیشتر یک عامل لازم برای پیش بردن داستان به صورتی منطقی بوده نه لایحه ای برای قضاوت و محکوم کردن. در داستان "زنک" بنظر می رسد که هدفی وجود دارد و آن هم به نمایش گذاشتن ضعف اخلاقی زن و توحش صاحب معدن است.نمیدانم این حرفها به چه درد داستانی که در هرحال خوب است میخورد. آخر کار نویسنده است که بهتر از همه میداند میان او و کاراکترهایش چه گذشته است. من به این داستان سه ستاره میدهم و دنبال عالی و شاهکارم توی آثار بعدی. میدانم که ستاره ها خواهند آمد چون بنظر میرسد با نویسنده ای طرفیم که قصه های بسیار برای گفتن دارد.رکسانnoreply@blogger.com