tag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post4093707235233494117..comments2024-02-06T22:13:01.346+03:30Comments on سفر به انتهای شب: کشف مغالطهzenohttp://www.blogger.com/profile/08417709184437635225noreply@blogger.comBlogger23125tag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-20974427205444407042006-06-15T08:44:00.000+03:302006-06-15T08:44:00.000+03:30به نظرم از یک سطحی به بالا معیار بدی و خوبی داستان...به نظرم از یک سطحی به بالا معیار بدی و خوبی داستان بیشتر از آنکه تعریف شده و علمی باشد، سلیقه ای است. من با این داستان حال کردم. خیلی خوب بود. دم حضرتعالی هم که شب ما را روشن کردی، گرم!لئونhttp://www.leonlog.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-46172000821110228472006-06-15T15:28:00.000+03:302006-06-15T15:28:00.000+03:30مشعوف نمودي مخيله را از جهت چنين پيوند آسماني بين ...مشعوف نمودي مخيله را از جهت چنين پيوند آسماني بين عقل و دين و حاج آقا با تنكه حاجيه خانم! بگو پس به چه كار بودي كه گزاره در نمي يافتي!Mikadonoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-28395141152051977322006-06-16T10:35:00.000+03:302006-06-16T10:35:00.000+03:30مساله : دست زدن به سرم که از نظر شرعی حرام نیست ؟!...مساله : دست زدن به سرم که از نظر شرعی حرام نیست ؟! ( مخصوصا اگر این حجت الاسلام مذکور سرم را لمس کند ) :دیامیدhttp://www.poesie.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-11415622072705649072006-06-16T20:32:00.000+03:302006-06-16T20:32:00.000+03:30:)) مرسی. وای. خیلی خوب بود. خیلی. // فقط من نفهمی...:)) مرسی. وای. خیلی خوب بود. خیلی. // فقط من نفهمیدم مغلطه کجا بوده، منم هرچی اون جمله رو می خونم همون نتیجه ای رو می گیرم که حاجی گرفته بود. // راستی، همه اش یه طرف، این انتخاب اسامی یه طرف. آخه حاج خانوم نهاوندیان رو از کجا آوردی؟ :)) // بیشتر داستان بنویسید قربان. ما تمام قد خواننده اش خواهیم بود.بایاhttp://baya.persianblog.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-77331726758061237122006-06-16T21:23:00.000+03:302006-06-16T21:23:00.000+03:30مکابيز جان ممنونم از نوشته ات. جمله اي را نفهميدم....مکابيز جان ممنونم از نوشته ات. جمله اي را نفهميدم. امکان ميدهم شما از کلمه "مغالطه" به معنايی استفاده کرده باشيد که من استفاده نميکنم. اين جمله : "این بر پیشانی کوبیدن ناشی از کشف مغالطه ای بود که حجه الاسلام فهمید بیشتر از بیست و چهار ساعت بر آن باقی مانده".دقيق تر اين است که بگويم اين بخش "بيست و چهار ساعت" را نميفهمم.Lafcadiohttp://joorabmoorab.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-76099919376873189202006-06-17T06:15:00.000+03:302006-06-17T06:15:00.000+03:30در پنجاه سالگی گل خشک لای دفترش می گذارد هم عجیب ا...در پنجاه سالگی گل خشک لای دفترش می گذارد هم عجیب است. گل تازه را در بیست سالگی گذاشته بوده، مگه نه؟لحن این داستان تمسخرآلود است، موقعیت هم مسخره است. کنتراستی وجود ندارد.آزرnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-80549036467585944332006-06-17T07:15:00.000+03:302006-06-17T07:15:00.000+03:30اگر سرم زن خود آدم باشد نه ...در منابع آمده که لمس...اگر سرم زن خود آدم باشد نه ...در منابع آمده که لمس و رویت تمام اعضای همسر حلال و در بعضی موارد مستحب است . ----------مرسی بابا جان . مغلطه در این بود که در متن خانم هیچ اشاره ای به این نشده بود که آن یک بار ارگاسم در همان پنج هم آغوشی منجر به حاملگی اتفاق افتاده . در واقع شاید یکی از آن دفعاتی که به هر دلیل حاملگی اتفاق نیفتاده خانم به ارگاسم رسیده باشند .یعنی این مقدمه که تعداد هم آغوشی ها با تعداد بچه ها برابر است وهم خود حجت الاسلام بوده و همانطور که من و شما و خود حجت الاسلام می دانیم چنین نیست . --------لافکادیو جان مغالطه یک اصطلاح منطقی است . در منطق قدیم ( مثلا همین شرح منظومه ی ملا ) مغالطه را به نوعی قیاس اطلاق می کردند که مقدماتش وهمی باشد...مغالطه در واقع نوعی اشتباه منطقی است . البته در منطق قدیم علمی هم بنام علم مغالطه وجود داشت که درواقع وظیفه اش کشف مغالطات بود .مغالطه در همان منطق به انواع مختلفی تقسیم شده . من حدس میزنم حجت الاسلام مرتکب مغالطه ی ممارات شده باشد . ممارات مغالطه ای است که از ترکیب الفاظ پدید امده باشد . البته این فقط یک حدس است .بهرحال او بیست و چهار سات . یعنی بد از خواندن دفترچه ی خاطرات تا زمانی که دستگیر می شود بر این اشتباه باقی مانده بوده ...--------آزر خانم شاید همینطور باشد . البته من خیلی سعی کردم نوشته ام تبدیل به یک نوشته ی هجو آمیز درباره ی آخوندها نشود . ولی خوب ممکن است موفق نشده باشم .مکابیزnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-23050997762779953632006-06-17T13:02:00.000+03:302006-06-17T13:02:00.000+03:30آها. // آقا دیشب رفتم بخوابم هی یاد این داستان شما...آها. // آقا دیشب رفتم بخوابم هی یاد این داستان شما می افتادم، خنده نمی ذاشت بخوابم :))بایاhttp://baya.persianblog.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-32235587869764223212006-06-17T15:11:00.000+03:302006-06-17T15:11:00.000+03:30مکابيز جان ديروز 3 بار ديگه اين داستانتو خوندم تا ...مکابيز جان ديروز 3 بار ديگه اين داستانتو خوندم تا آخر فهميدم اون "مغالطه" به چه معنا بوده و "بيست و چهار ساعت بر اشتباه ماندن" به چه معنا. خواستم بيايم و نتيجه اي را که گرفته بودم بپرسم، حقيقتاً رويم نشد. الان ميبينم که تقريباً درست فهميده بودم. از بابت توضيحی که دادی بينهايت ممنونم.Lafcadiohttp://joorabmoorab.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-50124727493777572722006-06-18T03:46:00.000+03:302006-06-18T03:46:00.000+03:30توهین به مقدساتتوهین به مقام پیامبراقدام علیه امنی...توهین به مقدساتتوهین به مقام پیامبراقدام علیه امنیت ملیتشویق به آشوبتشویش اذهان عمومیمخدوش نمودن مقام علما....حالا جمع بزنید!!! یه اعدام خشگل با امضای یه آخوند--------------------------------------------------------------------------------------------------------مکابیز جان ای ولجانا سخن از باطن ما می گویی یا یه چیزی تو این مایه هامث اینکه چرند زیاد گفتم! برم خودم رو یه کم بسازم!!!امیرhttp://nostalgia.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-24516006067182199292006-06-20T02:40:00.000+03:302006-06-20T02:40:00.000+03:30آقا انگار شما و لئون و ایرج این گزاره را راه انداخ...آقا انگار شما و لئون و ایرج این گزاره را راه انداختین تا دیگرانو بندازین وسط و خودتون یه گوشه ای نگاه گنید و بخندید!فرشادnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-11697622019018686892006-06-22T12:38:00.000+03:302006-06-22T12:38:00.000+03:30مکابیز خان، اگر داستان های دیگه ای این جا یا جای د...مکابیز خان، اگر داستان های دیگه ای این جا یا جای دیگه ای نوشته اید لطف کنید و لینکش رو بنویسید.بایاhttp://baya.persianblog.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-67613237848959197482006-06-22T18:05:00.000+03:302006-06-22T18:05:00.000+03:30ممنونممنونابوhttp://www.z3.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-41930860760303674042006-06-23T02:21:00.000+03:302006-06-23T02:21:00.000+03:30ما که همه حقایق را نمیدانیم، بلکه طرف خودش شمارش ...ما که همه حقایق را نمیدانیم، بلکه طرف خودش شمارش کرده بوده و اطلاع قبلی داشته که اصلاً در مجموع همان 5 بار ثمربخش با هم معاشقه کرده بوده اند والسلام، و آنوقت دیگر کدام مغالطه. بگذریم، این ژانر واهمه های بی نام و نشان زناشویی دارد کم کم بصورت تخصص نویسنده ایرانی در میاید. بزودی لک لک ها میروند در ایران بچه تحویل بدهند.premaritalnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-16523569789278791342006-06-23T08:21:00.000+03:302006-06-23T08:21:00.000+03:30کم لطفی می کنی فرشاد جان ...ایرج که لابد فعلا درگی...کم لطفی می کنی فرشاد جان ...ایرج که لابد فعلا درگیر سرو کله زدن با کارگرها و باغبانها و آفتها و غیره است و دور نیست که از همه فعالتر بشود ...من و لئون هم که در خدمت هستیم.--------بایا جان توی همین وبلاگه هر چی هست ...اگه بشه اسمشو داستان گذاشت البته. یکی همون چهار مقاله درباره ی آزادیه ...یکی دیگه م پرنده های زیبای الهی .--------premarital گرامی : توجه کنید که چون نظرگاه داستان دانای کل است نویسنده بر احوال شخصیت داستانش آگاه است و همه ی حقایق را درباره او می داند. در مورد واهمه های بی نام و نشان ازدواج هم به گمانم شوخی می کنید. این حداکثر یک فانتزی درباره ی یک استاد منطق ارسطویی بود :) ضمن اینکه من در داستانهای ایرانی این تم را غالب نمی بینم .هرچند اهمیتی هم ندارد .این نوع ارزیابی مدتها است موضوعیت ندارد . اینکه ببینیم موضوعی تکراری است یا نه و اگر تکراری بود خطی از تمسخر و انکار بران بکشیم. بنابراین اگر هم این تم بر داستانهای ایرانی غالب شده نه نشانگر حسن است و نه عیب. باید دید کدام شان خوب اجرا شده و کدام شان بد ...مکابیزnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-69278630450039142752006-06-24T13:34:00.000+03:302006-06-24T13:34:00.000+03:30مکابیز گرامی: به قرآن مجید من نخواستم حقیر یا تکرا...مکابیز گرامی: به قرآن مجید من نخواستم حقیر یا تکراری جلوه بدهم اش، آن ژانر یا آن مضمون را منظورم است. نیت این بود که بگویم ما در واقعیت زندگی هامان داریم چنان صلیب سنگین "زناشویی" را هرگونه و هربار می کشیم و می بریم (بخصوص که به چندین دلیل بسختی میتوانیم درباره ی موارد پری مریتال (!) بنویسیم) که شده نان و پنیر هرروزه برامان و این توی ادبیات داستانی مان هم بازتاب پیدا کرده است. مثال کم ندارم براتان بیاورم با اسم و رسم، ولی مجال نیست. و این "حداکثر یک فانتزی درباره ی یک استاد منطق ارسطویی" حداقل زمینه را همان "زناشویی" قرار داده، و این به نظر من یکی چندان هم اتفاقی نمی آید بلکه سیمپتوماتیک است. دست کم می شود درباره اش این ظن را داشت، نه؟ درباره ی توضیح شما با استفاده از دانای کل، متأسفانه جور در نمی آید و فکر کنم خودتان هم می پذیرید که جور در نمی آید (چرا که اگر دانای کل دانای کل باشد از راز باخبر است و دیگر حق نیست از خواننده پنهان اش دارد و اگر نیست آن وقت ما حق داریم در همدلی با قهرمان گزینه های مختلف را بررسی کنیم). مرسی که می نویسید و بعد می گذارید نقد کنیم. مال بنده نقد جدی نبود، همان کامنت بود و بس.prenoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-91130490260036050902006-06-24T15:43:00.000+03:302006-06-24T15:43:00.000+03:30premarital گرامی:موافقم . می شود این ظن را داشت و...premarital گرامی:موافقم . می شود این ظن را داشت و درباره اش یک بررسی روانشناسانه انجام داد . هرچند شخصا چنین کاری را در حوزه ی ادبیات نمی پسندم .درباره ی دانای کل اما خوب موافق نیستم.این داستان که استحقاق ندارد بیش از این از آن دفاع کنم . بطور کلی می گویم :می شود دانای کل محدود به ذهن یکی از شخصیت ها باشد و راز کلی داستان با کشفی که در ذهن او اتفاق می افتد کشف شود ( مثال اش هم می شود بسیاری از داستانهای پلیسی معمایی با محوریت کارآگاه یا همین کشف مغالطه ی خودمان) و همچنین می شود دانای کل نامحدودی بنویسیم و در آن راز را پنهان کنیم ( مثالش می شود برادران کارامازف که ما تا مدتهای مدیدی نمی فهمیم قتل کار پسرناشروع بابا کارامازوف است چون نویسنده هر جا دلش خواسته و به نفع تاثیر نهایی دست به سانسور زده :)) ...مکابیزnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-26439027793251674712006-06-24T20:09:00.000+03:302006-06-24T20:09:00.000+03:30ببخشید که "ول کن" نیستم. ممنون از صرف وق...ببخشید که "ول کن" نیستم. ممنون از صرف وقت برای توضیح دادن. تقسیم بندی تان منطقی است و قبول است و از قضا مثال خوبی هم از داستایوسکی آوردید که مثالی بود که من لازم داشتم: شگرد در کارامازوف (مثل توی جن زدگان) تشکیل می شود از روایت از زبان یک راوی حاضر در داستان و در نتیجه یک دانای محدود نه یک راوی بیرون و دانای کل. به نظرم توافق کنیم که در هر دو مورد مخالف بمانیم: هم روایت و هم مضمون هیولای زناشویی در داستان معاصر. مجموع باشید و مستدام.پریnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-5292094306466068882006-06-28T11:38:00.000+03:302006-06-28T11:38:00.000+03:30البته كل اين داستان يك مغالطه است. چون اين ناتواني...البته كل اين داستان يك مغالطه است. چون اين ناتواني ها به آخوندها نمي چسبدمحمدnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-40538698518554795612006-06-28T21:00:00.000+03:302006-06-28T21:00:00.000+03:30پر بیراه نبود اگر موسیو حجت الاسلام و ابواب هم مث...پر بیراه نبود اگر موسیو حجت الاسلام و ابواب هم مثل باقی حشرات این کره خاکی بدنبال بجا اوردن سنت نبی و تولید نسل، عاشقانه به ندای حق لبیک میگفتند و فاتحه (ا). انوقت هم قطعات پازل حاجیه خانوم نهاوندیان جور میشد، هم حجت الاسلام فلک زده دست کم بعد از امیر علی جان خانم را میبرد توبکتمی (اا) کند. کم کمش اینکه "مرگ فیلسوف همه را غافلگیر" نمیکرد.--------------به مکابیز بخاطر نشان دادن صورت وقیح توجیهات اخوندمابانه ( " نوشته حرمت دارد.حتی اگر صورت خرید پشگل باشد .") به بهترین شکل: خدا عمرت بده جوون:(--------------واضحات:(ا) معمولا حشرات نر بعد از بارور کردن ماده میمیرند.(ا مهمتر) به هفت جلد قرآن قسم! من فمینیست نیستم. (اا)بستن لوله های رحم جهت عقیم کردنملودی-کتی گلnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-91451146965530136992006-07-05T20:09:00.000+03:302006-07-05T20:09:00.000+03:30داستان بخوانید دوست من! هزار خط بخوانید و یک خط بن...داستان بخوانید دوست من! هزار خط بخوانید و یک خط بنویسید!ب.حnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-42140896071461254612006-07-06T22:56:00.000+03:302006-07-06T22:56:00.000+03:30دوست عزیزظاهرا ادرس ایمیلتون مشکلی داره چون من نتو...دوست عزیزظاهرا ادرس ایمیلتون مشکلی داره چون من نتونستم داستانم رو برای نقد بفرستم. ممنون میشم اگه بررسی کنید و نتیجه رو در همین قسمت اعلام بفرمایید.بردیاnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9187640916494386731.post-52662566029740591172006-07-07T06:33:00.000+03:302006-07-07T06:33:00.000+03:30به ب. ح: چشم.به بردیا : نگاه کردم . درست بود آدرس ...به ب. ح: چشم.به بردیا : نگاه کردم . درست بود آدرس . ایمیل هم ظاهرا فعاله .بهرحال می توانید اگه از طریق ایمیل نشد در چند کامنت ارسالش کنید .مکابیزnoreply@blogger.com